چپیده بودم زیر پتو.
سردم بود.
یه دفعه زنگ زدی با یه شماره ناآشنا که پیش شماره یزد رو داشت.
48 ثانیه بیشتر نشد حرف زدنمون و یهو قطع شد و تا الان هم زنگ نزدی.
ولی کلی بهم انرژی داد.
گرم شدم.
خدا خودش حافظت باشه.
تاریخ نوشت: سوم آبان ۱۳۹۰، وقتی بعد از کلی بی خبری اولین بهم زنگ زدی.
سردم بود.
یه دفعه زنگ زدی با یه شماره ناآشنا که پیش شماره یزد رو داشت.
48 ثانیه بیشتر نشد حرف زدنمون و یهو قطع شد و تا الان هم زنگ نزدی.
ولی کلی بهم انرژی داد.
گرم شدم.
خدا خودش حافظت باشه.
تاریخ نوشت: سوم آبان ۱۳۹۰، وقتی بعد از کلی بی خبری اولین بهم زنگ زدی.
0 comments:
Post a Comment