07 July 2012

وقتی علیرضا سرباز بود- 3

چپیده بودم زیر پتو.
سردم بود.
یه دفعه زنگ زدی با یه شماره ناآشنا که پیش شماره یزد رو داشت.
48 ثانیه بیشتر نشد حرف زدنمون و یهو قطع شد و تا الان هم زنگ نزدی.
ولی کلی بهم انرژی داد.
گرم شدم.
خدا خودش حافظت باشه.


تاریخ نوشت: سوم آبان ۱۳۹۰، وقتی بعد از کلی بی خبری اولین بهم زنگ زدی.

0 comments: