31 March 2010

آنچه زندگی می آموزد-۱

هرچه کنی به خود کنی
گر همه نیک و بد کنی

15 March 2010

الهی به امید تو

یکی از آزمایشات الهی، تبدیل اتاق آدمیزادی که به مرور زمان به طویله تبدیل شده است، به اتاق آدمیزاد است.

12 March 2010

..

یادته یه بار گریه میکردم اشکم رو با یه دستمال پاک کردی و هنوز که هنوزه اون دستمال رو نگه داشتی؟
حس میکنم اون اشکا برات یه دنیا ارزش داشته که یادگاریش رو نگه داشتی.
نیستی ببینی که دور تختم رو این چند روز دستمالهای مچاله پر کرده و اونقدر بی حوصله و درمونده ام که حتی جمعشون نمیکنم بریزم سطل آشغال.
انگار این اشکا دیگه ارزشی نداره :(
اشکهای مرواریدی یه من :'(

11 March 2010

:'(

آدم گاهی اوقات انگار دنبال بهانه است برای اینکه بزند زیر گریه ولی پیدا نمیکند.
بعد یک دفعه چندین بهانه خفتش میکنند و به سرش میریزند.
آنوقت کاش بشود سیل این گریه ها را قطع کرد.
چه کسی میداند پشت کلمات چه دردی پنهان است؟

10 March 2010

یکی منو پیاده بسازه

به شخصه معتقدم ایده زدن خیلی کار سختی نیست.
ولی حداقل واسه من پیاده سازی و تبدیل به کدش یه عذاب الیمه.
این کاره نیستم خوب!

09 March 2010

ماشین نوشت-1

شاید این جمعه بشوید، شاید...

07 March 2010

آدم ها-۵

آنهایی که راهنما میزنند و لایی میکشند.

06 March 2010

بابا تو دیگه کی هستی

همینجوری داشتم میدیدم بلاگم رو چند نفر از طریق فیدش دنبال میکنن.
یه دفعه یاد بلاگ مرحوم قبلی افتادم.
اون رو هم دیدم.
با اینکه بیشتر از یک ساله که نمینویسم ولی دیدم ۱۸ نفر هنوز جزو فیدهاشون دارنش.
این ۱۸ واسه شماها شاید عددی نباشه، ولی ما رو بدجوری خراب اون ۱۸ نفر کرد.

03 March 2010

کارت

دم در ورودی دانشگاه،
اونجایی که وای میستن کارت میبینن،
کارت مترو رو در آوردم نشون آقاهه میدم.
بعد میبینم چپ چپ نیگام میکنه.
بعد هی میگم کجاش اشکال داره آخه اینجوری نیگا میکنه؟
میگردم دنبال یه جایی که کارت مترو رو بگیرم روش بیغ صدا کنه بلکه مشکل کار حل بشه.
.
.
.
اگه فکر کردی اینایی که بالا گفتم در واقعیت هم اتفاق افتاده خودت منگولی!
نه خدایی پیش خودت چی فکر کردی که باور کردی؟

تنها کاری که کردم این بود که اول کارت مترو رو در آوردم و بعد فهمیدم اشتباهی یه بعد گذاشتم سر جاش بعد هی گشتم دنبال کارت اصلی یه خودم پیدا نشد و آقاهه هم گفت از اول هم نشون نمیدادی رات میدادم.
---------------------------------------------------
مربوط به پست پیش نوشت: نه خدایی کامنت دخترا رو با کامنت پسرا مقایسه کنید. اونوقت میان میگن مردا گوله ی احساساتن! ظاهرشون رو نیگا نکنید.

01 March 2010

هوای گریه

آدم گاهی وقتها دلش میخواهد کسی صدای گریه اش را بشنود،
دلش بسوزد،
بیاید بالا سرش،
دستی به سرش بکشد یا شانه هایش را بفشارد،
شاید سرش را بلند کند و آن را روی شانه اش قرار دهد و اشکهایش را پاک کند،
برای همدردی با او حالت غمناک به چهره اش بگیرد،
و زمزمه کند که
گریه نکن...