17 July 2012

وقتی علیرضا سرباز بود- 11

وقتی گفتی با میان دورتون موافقت نشده خیلی شکستم.
کلی برای اومدنت برنامه ریزی کرده بودم.
از صدات معلوم بود خودتم خیلی داغونی.
یکشنبه شب بود که خبر نیومدنت رو دادی.
تا نیمه های شب از غصه خوابم نمی برد.
دعا کردم و از خدا خواستم که بشه بیای همدیگه رو ببینیم. با دل شکسته خواستم.
فردا ظهر زنگ زدی که داری راه میفتی ولی فقط برای یک روز مرخصی دادن.
بال در آوردم. یعنی دقیقا احساسم اون لحظه همینی بود که گفتم.
زودی رفتم خونه و همه چیزو برای اومدنت آماده کردم.
هم قیمه درست کرده بودم برات و ذرت مکزیکی چون حدس میزدم خیلی میل به شام نداشته باشی و درستم حدس زده بودم و قیمه رو فردا نهار خوردیم.
هوا تازه سرد شده بود و خونه هم کلی سرد بودشوفاژا رو روشن کردم تا خونه هوا بگیره و هرچی قابلمه تو خونه داشتیم از بزرگ و کوچیک پر آب کردم گذاشتم رو گاز که خونه گرم باشه موقع اومدنت.
11 که از ترمینال زنگ زدی گفتی رسیدی از شوق گریه کردم.
نیم ساعت بعدش رسیدی.
هم تو تشنه ی آغوش من بودی و هم من، نمیدونم کدوممون بیشتر ولی هرچی بود مطمئنم هیچوقت اینقدر با احساس همدیگه رو بغل نکرده بودیم.
تو بغلت کلی گریه کردم. گریه ی شوق بود و بند هم نمیومد.
اون 20 ساعتی که با هم بودیم خیلی عالی بود، خیلی عالی.
واقعا خدا رو به خاطرش شکر میکنم.
با اینکه امروز دم ترمینال واسه رفتنت هم قلبم داشت از جا در میومد، ولی از ته دل خوشحال بودم.
امیدوارم امشب سالم و سلامت از جاده ها عبور کنی و تا وقتی دوباره ببینمت به خدای مهربون میسپرمت.
خیلی بیشتر از اونی که تو فکرته دوستت دارم.
عشق منی *-:

تاریخ نوشت: بیست و چهارم آبان 1390، وقتی بعد از سه هفته دوری شب ساعت 12 رسیدی پیشم و فرداش 8 شب رفتی.

2 comments:

Anonymous said...

سلام

من واقعا نمی دونم چرا رتبه اول آی تی رفته سربازی و چرا واسه آموزشی شهید مدرس کرج نیفتاده،

علیرضا آموزشی رو خاتمی یزد افتاده بود ؟

///---------------
هی نشستم وبلاگتون و وبلاگ نصیبه تیموری رو خودنم و گفتم چرا من شریف نرم ، آخرش به لطف خدا رتبه 13 و 15 آی تی شدم اما نمیدونم چرا اولویت اول و زدم امیرکبیر و از 16 شهریور راهی اونجا هستم.
البته زمان انتخاب رشته فکر می کردم که شریف سخت گیری بیخود میکنه و از درس خوندن آدم زده میشه.حالا نمی دونم درست فکر می کردم یا نه

موفق باشید.

Reyhan said...

شانس،
قسمت،
نمی دونم کدومش بود ولی هرچی بود دست خود ما نبود
بله قاعدتا باید کرج میفتاد ولی خوب یه عده سوگلی بودن با پارتی های کلفت که نباید یه وقت از خانوادشون زیاد دور میشدن و فرستادنشون اونجا و به جاش یه عده رو هم جاهای دیگه پخش کردن
در مورد شریفی شدن هم شریف فقط تو لیسانس شریفه و از فوق به بعد به گند کشیده میشه اونقدر که سطح سواد و هوش کسائی یکه فوق میان شریف پائینه