26 February 2009

پختگی

مامی میگه:
تو مهندسی!
تو باهوشی!
تو فکر میکنی و به نتیجه میرسی!
و فکر میکنی که چیزی که با فکر و منطق بهش میرسی هم درسته.
حتی اگه درست هم باشه باید بدونی که زندگی همیشه دو دو تا چهار تا نیست. یعضی وقتا دو دو تا پنج تاست. بعضی وقتا دو دو تا ۳ تاست. بعضی وقتا باید کم بذاری. بعضی وقتا باید زیاد بذاری. بعضی وقتا سفت بگیری. بعضی وقتا شل نخوری.
یا این پدر و مادرها رو زندگی پخته شون کرده و یا من خیلی سطحی ام که تا اینا یه چیزی رو گوشزد نکنن نمیفهمم.

14 February 2009

شب شکست

امشب بیدارم.
بی آنکه دیگر گزارش پروژه ای را بنویسم.
کد پروژه ای را بزنم.
نگران تمرینی باشم.
یا مقاله ی سمینار را آماده کنم.
فیلم میبینم.
گریه میکنم.
پنجمین لیوان قهوه را میخورم.
اسید معده ام بالا زده است و میخوام همه ی وجودم را بالا بیاورم.
امشب شب شکست است.
شبی که در طول روزش همه ی کائنات خوانده* اند به تمام وجودت.
وجود یک قدرت فراتر از قدرت خودت را به وضوح حس میکنی.
قدرتی که علیه توست.
در جبهه ی مقابل ایستاده است و میجنگد.
حریف می طلبد؟
نمیدانم.
هم خودش میداند که من با پخ کردنش پشگل میشوم و هم من میدانم همان فکتی که در جمله ی پیش بهش اشاره شد!
حتما خوشش می آید بوی گند پشگل ها عالم را بردارد.
چه میدانم. همین که خودش میداند حتما کافی است دیگر!
-------------------------------------------------------------
*احتمالا جاگذاری معادل انگلیسی آن مشکل فهم جمله را برطرف میکند.

13 February 2009

خواب خرگوشی

سالهای ساله! که من منتظرم ولنتاین که میشه یه پسر خوب یه دسته گلی بفرسته دم خونمون و یه نامه هم بهش ضمیمه کنه که ای خوگشل خانوم،ای خولشید خانوم، من میمیلم بلات!
امسال فهمیدم که در همه ی این سالها به دلایل متعددی در خواب خرگوشی عمیقی بسر میبردم!

اول اینکه اون پسر خوب که آدرس خونه ما رو نمیدونه! اصلا از کجا باید بدونه؟
دوم اینکه من احتمال زیاد خوشگل خانوم نیستم.
سوم اینکه با یه احتمال قوی تر خورشید خانوم هم نیستم.
چهارم اینکه پسر خوب وجود نداره.
پنجم اینکه پسر خوب وقت این کارا رو نداره.
ششم اینکه چه معنی داره یه پسر گل بفرسته دم خونه ما.
هفتم اینکه ولنتاین یک عدد تهاجم فرهنگی است و باید زد توی دهنش.
بیشتر از این هم احتمالی وجود ندارد.

12 February 2009

نردبان

به مادرم که نگاه میکنم اگرچه تحصیلات عالیه دارد، استاد دانشگاه است که از نظر من یکی از بهترین جایگاه هاست و از نظر اجتماعی زنی موفق محسوب می شود در مجموع، ولی حقش خیلی بیشتر از اینها بوده است.

او همیشه خودش را فدا کرده است. درس خواندنش را به تعویق انداخته که چون همسرش همزمان درس میخوانده است، کار کنه که چرخ زندگی بچرخه. هر گونه سمت ریاستی را پس زده که در یک خانه دو رییس نمی گنجند!

تازه این فقط مربوط میشه به فدا شدن برای همسر. بیشتر از اون در نقش مادری خودشون رو فدای بچه هاشون می کنند.

برای من مادرم فقط یک مثاله از همه ی زنهایی که خودشون رو فدا می کنند. فدا می کنند تا همسرشون از خودشون بالاتر باشه. میشن نردبون ترقی همسراشون و بچه هاشون. حالا این وسط یا خودشون به طور کامل در حاشیه قرار میگیرند، یا با فشار خیلی زیادی که تحمل می کنند لنگان خرک خویش به مقصد می رسونند. طرف دیگری هم برای قضیه وجود داره. اون هم اینه که یک زن فرزندانش یا همسرش رو فدا کنه تا به اونجایی که میخواد برسه.

خودم هم نمیدونم که درستش چیه. گاهی وقتا حس میکنم که انگار یک زن آفریده شده برای فدا شدن. یه راه حلش اینه که اصلا طرف ازدواج و یا بچه دار شدن نره! که خیلی زود این راه حل رو خط میزنم. چون این خیلی بدتر از حالت قبلیه. بهره مندی از عشق و عشق ورزی، حالا چه به همسر و چه به فرزند به نظرم یکی از ارزشمند ترین چیزایی هستش که یه زن میتونه داشته باشه.

راه حل بهترش اینه که راهش رو جوری انتخاب کنه که خودش فدا نشه. راه خودش رو همونجوری ادامه بده که اگه تنها بود ادامه میداد. نه اون نردبون شریک زندگیش باشه و نه البته شریک زندگی اش نردبون اون. کنار هم سعی کنند پیش برن بدون اینکه رشد یکی لازمه اش توقف رشد اون یکی، حتی برای مدت کوتاهی باشه.

ولی اینم توی فرضیات فقط میتونه برقرار باشه. بخوای و نخوای مردا یه حس برتری نسبت به زنا تو وجودشون دارن که همین باعث میشه اگه یه زن خیلی وقتا کوتاه نیاد زندگی به چالش کشیده بشه.

راه حل دیگه ای وجود داره؟ آیا زن موفقی وجود داره که همسرش یا بچه هاش رو فدا نکرده باشه و خودش هم فدا نشده باشه؟

11 February 2009

دختر خوب

دختر خوب از دیدگاه مامانی:

- دختر خوب دختری یه که موهاشو عین موهای پسرها کوتاه نکنه. اگه میکنه هم خودش کوتاه نکنه. اگه خودش هم کوتاه میکنه از سر لجبازی با مامانش نباشه چون آبرومون جلو خواستگارا میره!

- دختر خوب دختری یه که آب هم میخوره کالری اش رو حساب کنه تا چاق نشه.

- دختر خوب دختری یه که صبح که از خواب پا میشه و شب که میخوابه کرم های دست و پا و صورت و جاهای دیگه اش رو یادش نره. کیش میره کرم ضد آفتابشو با خودش ببره که وقتی بر میگرده صورتش مثل ته دیگ عدس پلو نشده باشه!

- دختر خوب دختری یه که اگه کتونی هم میپوشه، کتونی دخترونه بپوشه.

- دختر خوب دختری یه که اگه وقتی کاکائو میخوره جوش میزنه، نخوره خوب!!

- دختر خوب دختری یه که 24 ساعت پشت کامپیوترش نشینه و یه کم هم به مامانش تو کار خونه کمک کنه. سفره چیدن و غذا پختن و ظرفها رو تو ماشین چیدن که کار نیست. باید کف دستشوئی رو لیس بزنه برق بیفته!!
- دختر خوب نباید حاضر جوابی کنه. هیچ وقت! به هیچ وجه! مخصوصا جلو مامانی!!

- اون دختری که وقتی کارنامه اش میاد معدلش 19.5،20 باشه اما انضباطش 17 باشه دختر خوبی نیست.

- اون دختری که وقتی ناظمش بعد از 4 سال میبینتش اسمش بلافاصله یادش بیاد و بگه هنوزم شیطونی می کنی دختر خوبی نیست.

- دختری که ناخوناش اندازه ی بیل باشه دختر خوبی نیست.

- دختری که با دو برابر سرعت مجاز تو خیابون ها ویراژ میده دختر خوبی نیست. تازه اگه لایی هم بکشه که دیگه اصلا دختر خوبی نیست. اگه با پسرها کورس هم بذاره که دیگه باید اسمشو از شناسنامه پاک کرد. البته میشه شوهرشم داد!

- دختر خوب دختری یه که رنگهای مورد علاقه اش صورتی و قرمز باشن.

- دختر خوب دختری یه که وقتی 3 روز خونه تنهاش میذاری برنگردی ببینی خونه رو کرده طویله.

- دختر خوب دختری یه که واسه هر مهمونی رفتن مامانشو سر لباس پوشیدن دق نده.

- دختر خوب دختری یه که اتاقش مثل دسته گل باشه. کتابهای از دوره ی لیسانسش لبه ی تختش فسیل نشده باشه که هر شب پاش بخوره صدای انفجار همه رو از خواب بیدار کنه.

- دختر خوب دختری یه که اگه کامپیوتر هم میخونه، هر دفعه کارش داری نگه فردا تحویل پروژه دارم. سمینار ایضا. امتحان بحثش جداست. دور چندمی؟!!!!!!!!!

- دختر خوب دختری یه که اول شوهر کنه بعد apply کنه. ممکنه بره خارج اونجا جومباخش کنند.

- دختر خوب دختری یه که عقاید سیاسی اش با عقاید سیاسی تو خونه یکی باشه و زر زیادی نزنه.
-------------------------------------------------------------
پی نوشت ۱: دختر خوب وجود نداره!
پی نوشت ۲: پسرا همشون خوبن!

10 February 2009

آرمان

نمیدانم چرا.
چرا پدرها و مادرهایمان فکر میکنند ما سیلی خوردگان تهاجم فرهنگی هستیم.
چرا نمی توانند درک کنند اعتقادات لزوما نباید بروز داده شوند که معلوم شود وجود دارند.
شاید هم حق دارند.
چون توی دوران جوانی یه خودشون تمام اعتقاداتشون رو با هم شیر کردن. همه ی چیزی که داشتن و نداشتن رو توی کوچه ها شعار دادند. فریاد کشیدند.
فکر می کنند اگه نمیریم تو راهپیمایی ها شرکت کنیم یعنی اصل اونها رو قبول نداریم.
اصلا انقلابی که کردند انگار خداست.
نمیشه در موردش هیچ حرفی زد.
حتی نمیشه در موردش سوال کرد.
اگه تو سالرزوش نری و مشت محکمی حواله ی دشمنانش نکنی خودت دشمنشی.
اصلا تو که دشمنی! میخوای بری نوکر آمریکا بشی.

08 February 2009

زندگی-۱

انسان های خوشبخت کسانی هستند که زندگی را می کنند.
انسانهای عادی کسانی هستند که زندگی آنها را می کند.
انسان های بدبخت کسانی هستند که زندگیشان را دیگران جلوی چشمشان می کنند.
-------------------------------------------------------------
انسانهایی که زندگی دیگران را جلوی چشمشان می کنند به ظاهر خوشبختند! در واقع بدبختانی بیش نیستند.

07 February 2009

بامزه

اونقدر حرفاشو مزه مزه کرد که همه شو خورد. تموم شد.
به من هیچی نداد.
و من تشنه و گشنه ی همه ی اون حرفاشم...

فرازی از قرآن

وَذَكِّرْ بِهِ أَن تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا كَسَبَتْ لَيْسَ لَهَا مِن دُونِ اللَّهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ وَإِن تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لَّا يُؤْخَذْ مِنْهَا أُولَٰئِكَ الَّذِينَ أُبْسِلُوا بِمَا كَسَبُوا لَهُمْ شَرَابٌ مِّنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُونَ*

الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُولَٰئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ**

-------------------------------------------------------------
* آیه ی 70 سوره ی انعام
** آیه ی 82 سوره انعام
پی نوشت: برگرفته از اینجا

01 February 2009

طویله

بعضی ها فکر می کنن آدمن. ولی عین گاو نفهمن. عین خر جفتک می اندازن. عین گوسفند ... .
بیچاره ها خودشون یه طویله اند و خودشون بی خبرند.

شترمرغ

شترمرغ واژه ای است که مادرم هر وقت از رفتارهای دوگانه ام به ستوه می یاد به من نسبت میده. حالا اینکه من مرغم یا شتر نمیدونم. بدترین قسمتش اینه که تجربه ثابت کرده آدما در نهایت به نقطه ای که مردم در موردشون فکر می کنند همگرا میشن؛ آی جماعت، اینو تو مغزتون فرو کنین که نقطه ی همگرائی من یه جائی اون بالا بالاهای کرو زندگی یه.