31 January 2013

دو بار اسباب کشی تو 6 ماه :((

اسباب کشی کلن خیلی موجودیت ناموجود بی تربیت و بی ناموسی است.
ترتیب آدم را میدهد و مذکر و مونث هم حالی اش نیست.
تازه در غربت که بدتر هم هست، خودت هستی و خودت (این خودت اولی خودم بود و خودت دومی علیرضا که او هم از خودمان است D:)
بدترتر هم اینه که خانوم خونه وسواس تمیزی داشته باشه و از یه هفته قبل از موو تا هفته بعد از موو در حال بشور و بساب باشد.
بدترترتر از همه هم اینه که خانوم خونه وسواس نظم داشته باشه و بعد از اینکه یک دور همه چی چیده شد دوبار جای 90% چیزها را بخواهد عوض کند و یک ماه این جابجائی ها ادامه داشته باشد تا به نقطه ی اپتیموم مورد نظرش برسد.
گاهی وقت ها دلم میخواهد همان دختر شلخته پلخته ی خانه ی پدری باشم که دنیا یه هیچ جایم نبود. 
همینه که میگم خونه ی پدر نون و انجیر، خونه ی شوهر غل و زنجیر :))))

25 January 2013

ملت فانتزی دارن ما هم فانتزی داریم

اینقده دلم میخواد شیکم اول دوقلو بیارم.
یه دختر و یه پسر، قلی و گلی.
نصفه شبا یکی که بلند میشه جیغ جیغ اون یکی هم از صداش بلند شه.
من و علیرضا که هر دوتامون داریم از زور خواب میمیریم بلند شیم و من گلی رو بغل کنم آروم کنم علیرضا قلی رو.
یکی شون که میاد خوابش ببره اون یکی ونگ بزنه و روز از نو روزی از نو.
ما دو تا هم بشینیم پا به پاشون زار بزنیم و به بخت بد خودمون لعنت بفرستیم D:

23 January 2013

کنار تو درگیر آرامشم ...

آقای خواجه امیری عزیز!
چه بغضی ته دلت جا خوش کرده که سوز صدات جیگر آدمو کباب میکنه؟
خو گناه دارن جوونای مملکت.