26 April 2015

مهمان

چیزکیک موز در یخچال در حال بستن و آماده شدن برای رفتن در شکمهای همایونیمان،
پرزنتیشن که قرار بود امروز اسلایدهایش را آماده کنم و تا ۵شنبه تمرین کنم که بجز صفحه ی اول چیز دیگری ازش ساخته نشده،
و پیپر لعنتی که برای نوشتنش هیچ حوصله ای ندارم!
روزهای آخر ترم و دغدغه ی پایان ترم و پروژه های تحویلی، و دغدغه ی ۳-۴ ماه آینده.
با همه ی اینها، باز هم ذهنم درگیر مهمان ناخوانده ی درونم است.
دوست دارم که دوران دوستیمان کوتاه باشد.
دوست دارم که مدتی مسالمت آمیز مهمانم باشد و بعد با سلام و صلوات بند و بساطش رو بردارد برود، شخصیتش را حفظ کند و بدون خون و خونریزی و چاقوکشی برود پی کارش.
کاش مهمان بماند و صاحبخانه نشود و جای اون باشد و جای من نه.

21 April 2015

لایه های زیرین

آدمها چشماشون هستن.
حتی آدمها نوشته هاشون هستن.
اما آدمها عکسای توی اینستاگرامشون نیستن.
درد رو نمیشه تو عکس نشون داد. غم رو نمیشه تو عکس نشون داد. ترس رو نمیشه تو عکس نشون داد. خیلی وقتها حتی باید خوشحالی و شادی و خوشبختی رو تو عکسهای اینستاگرام فیک کرد که مامانت وقتی میبینتشون خیالش راحت باشه که همه چی خوبه و هیچ مشکلی نیست.
نه که بخوام شکایت کنم، نه که بخوام ناشکری کنم، نه که بگم خوشحالی و خوشبختی الکیه. ولی جاج نکنیم آدما رو از رو ظاهرشون، از روی ظاهری که میسازن.

17 April 2015

Quote of the day, from someone I don't know

A kind person is not always nice, and that’s an important distinction. She will tell you the truth, even if it hurts, about what she does or does not like because she knows it’s better for both of you in the long run.

حالا عنوان دکتر و مهندس هیچی، ولی خدایی دیگه h-index و سایتیشن پیپرهاتون رو قرار نیست روی سنگ قبرتون بنویسن!

در راستای اینکه حوصله نداشتم کاری بکنم، رفتم گوگل اسکالر دو تا faculty candidate ای که قراره هفته ی آینده تاک داشته باشن رو نگاه کردم. بعد از اون هم یه سرکی به گوگل اسکار یه عده ی دیگه زدم.

نتیجه گیری اینکه به h-index و تعداد citation ملت توی گوگل اسکالر هیچ اعتمادی نکنید! دیده شده که مثلا کسی ۲۰ تا سایتیشن داشته و ۱۵ تاش خودش بوده، حالا با ربط یا بیربط! یا لیست سایتیشنهای طرف رو میبینی نصفشون به زبان چینی هستش. یا بدتر از اون اینکه چند تا پیپری که سایتیشن خفن خوردن مال خود طرف نیست و به خاطر همنام بودن اونجا لیست شده و اون هم خواسته یا ناخواسته پاکش نکرده.

h-index تون پایین باشه بهتر از اینه که یکی بره تهش رو در بیاره که بیشترش فیکه و آبروتون بره خوب!

همینا دیگه.
این بود حاصل کشفیات امروز :))

با من صنما، دل یک دله کن

این همه کار،
و منه بی حوصله!
یعنی نه که بی حوصله،
حوصله ی نوشتن پیپر و کد زدن ندارم.
دلم میخواد برم کیک بپزم،
یا نقاشی بکشم،
یا از هنر خدا و شکوفه های رنگی رنگی یه شهر عکس بندازم.

07 April 2015

راضیم ازش

و من هر روز و هر ماه به این نتیجه میرسم که یکی از بزرگترین تصمیمات مهم زندگیم عوض کردن استاد راهنمام بوده.
یعنی استادت استانداردهاش بالا باشه که کار هپلی و کر و کثیف سابمیت نکنه، اونطرف میز ننشسته باشه و همه اش دستور بده و خودش هیچ کاری نکنه، شعور فراوون داشته باشه، خوش اخلاق باشه، هات هم باشه، دیگه آدم چی میخواد؟ :))

06 April 2015

بدون عنوان

مادر یکی از دوستان دبیرستانم به رحمت خدا رفت.
خدا بهش صبر بده.
من که از وقتی شنیدم مدام گریه ام میگیره و لرز تمام وجودم رو گرفته.
جای رفتگان که خوبه. خصوصا مادر مهربونش که یه لحظه چهره اش از ذهنم محو نمیشه. ولی برای بازماندگان سخته. خیلی سخت.
فاتحه ای مهمان عزیز تازه سفر کرده مون کنیم.