30 September 2010

دختر بابا

یعنی من بعد وقتایی که پدر زنگ میزنن به مبایم و با یه لحنی میپرسن که کجایی؟ و من بعدش میگم خونمون هستم و بعدش میگن یعنی امشب خونه ما نمیای دیگه، تلفن که قطع میشه دلم میخواد عر بزنم.
--------------------------------------------
به پست قبل مربوط نوشت: یعنی الهی سوسک شید یه کمک نکردید!

29 September 2010

اگر میشود کمک کنید

سلی
خوب غرض از مزاحمت این بود که از کسایی که به آمریکا سفر کردن یا اطلاعاتی دارن یه سری سوال بپرسم.
سوالم هم اینه که شما از چه خطوط هواپیمایی استفاده کردید و راضی بودید یا نه. بیشتر در خصوص سرویسشون میخوام بدونم. من واسه حدود ۳ ماه دیگه میخوام و فکر میکردم از الان که اقدام کنم حتما قیمت خوبی گیرم میاد. ولی چیز خاصی گیرم نیومد!
میشه یه کم کمک کنید؟

28 September 2010

دلخوشکنک

به نونگول میگم لیوان داری؟
میگه واسه چی میخوای؟
میگم میخوام برم آب بیارم بریزم تو گلدون این بامبوی رو میزم.
لیوانشو میاره جلو میگه من دارم توش آب میخورم الان. دهنی منو میخوره؟!
یعنی یکی بیاد منو از دست این نجات بده

27 September 2010

کپی رایت

داشتم کامنتای یه سایتی رو میخوندم که قهوه تلخ رو برای دانلود گذاشته بود. بهش لینک نمیدم. ولی جالب بود.
یه سری گفته بودن سایتت خیلی خوبه و ما چیزای زیادی دانلود کردیم ولی این رو نذار برای دانلود!
یه سری دیگه بودن قسم و آیه که حالا هرچی میخوای واسه دانلود بذار ولی این یکی رو نذار.
و انواع و اقسام اینا.
من برام این فرهنگمون جالبه که وقتی یه چیزی واسمون مهم میشه روش پافشاری میکنیم و به اصلش هیچ اعتقادی نداریم. اصلا کاری به این یه نمونه ندارم ها. بحثم کلیه!
واسه دانلود غیر قانونی نرم افزارها و فیلمهای خارجی هزار دلیل میاریم. به پای یه چیزی میرسه که نمیدونیم پشت پردش هم چیه، خودمون رو پاره میکنیم.
کلا آدم باشیم، نه جزیا!
اگه یه کاری زشته همیشه زشته، نه بعضی وقتا.

دردی است غیر مردن، کان را دوا نباشد

بدترین درد دنیا اینه که یکی رو ناامید کنی!
یعنی روت حساب کرده باشه و تو امیدشو به باد بدی.
واسه من خیلی پیش اومده! شاید چون ظاهرم یه چیزی نشون میده و توانایی هام چیز دیگه!
در مورد خواسته های پدر و مادرم خصوصا.
الان هم که قضیه تزه.
هر وقت دکتر میگه من رو تو حساب میکردم و از رو تزت مقاله های خوبی میتونست در بیاد دلم میخواد بشینم یه گوشه عر بزنم.

21 September 2010

ما

مهم نیست که من و تو باشیم،
وقتی که ما نباشیم،
دیگر نه آسمانی وجود دارد، نه ماهی.
نه امانی، نه ماوایی، نه گرمایی.
نه زمانی، نه سامانی.

20 September 2010

حال خونین دلان که گوید باز

تا حالا هیچ موجودیتی به اندازه این تز به شخصیت ما نخونده بود!

19 September 2010

تو مو میبینی و من پیچش مو

اینکه میگن آشپز که دو تا شد ... رو راست میگن ها D:
ما دیشب یه املت درست کردیم اولش شبیه خوراک سیب زمینی شد و بعدش که تخم مرغ زدیم گلاب به روتون شبیه اسهال مرغ. یعنی خوب کلا اسمش که دیگه املت نبود غذای جدیدی بود. ولی ما اسمشو گذاشتیم املت ReAl.
عوضش دلتون بسوزه خیلی خوشمزه بود.

18 September 2010

نماز شب

آقا اینا همش نشونست!
نشونست که ساعت زنگ میزنه و پا میشی واسه نماز صبح و بعدش که میخوابی تا چشات تازه میخوان گرم بشن صدای اذان مسجد محله میاد.
نماز شب یه چیزیه که هر کسی توفیقشو نداره ها

16 September 2010

قانون نانوشته روابط انسانی

مادرم همیشه در گوش من خوانده است که خدا به دل آدم میده. یعنی به ته دلت نیگا میکنه و اگه برایکسی بدی بخوای سر خودت میاد و اگه خوبی کنی هم به سر خودت بیاد.
مادرم بهم گفته همیشه سعی کن در شان خودت با بقیه رفتار کنی. نگاه نکن که یکی چیپه و باهات چیپ برخورد کرده. تو خودت باش و با بقیه همونطور برخورد کن. تو اونجوری که شان تو هستش به بقیه کادو بده. جوری که در شان خودت هست به بقیه محبت کن و تحویلشون بگیر. متناسب با شان خودت از اشتباهات طرف مقابلت بگذر و ...
مادرم خودش دقیقا همین کارها را در زندگی انجام داده است. وقتی بنشینی وای درد و دلش میبینی که چقدر از این آدمهایی که الان باهاشون رفت و آمد داری و باهاشون احساس صمیمیت میکنی در حقش چه بدیها که نکردن! اما مادرم از کنارشون گذشته و سعی کرده بهشون باز هم محبت کنه.
پدرم هم همینطور. اونقدرها بهش بدی کردن و بهش حسودی کردن و زیرآبش رو زدن. ولی با هیچ کدوم مثل خودشون برخورد نکرده.
اما من برای سخته اینطوری باشم. اینجور آدمی بودن خیلی روح بزرگی میخواد.
من تا ته جیگرم و جاهای دیگم میسوزه وقتی برای کسی هدیه میبرم و اون در عوض برای من هیچکار نمیکنه! یا هدیه ای میبرم براش در شان خودم باشه و اون چیزی بهم میده که شان من رو خورد میکنه! وقتی برای کسی احترام قایل میشم و اون برای من احترام قایل نمیشه و خودش رو هم توجیه میکنه که من اینجوریم!
مادرم میگه بعضی ها بیمارن. از اذیت کردن بقیه و تحقیر شخصیتشون لذت میبرن. شاید هم وقتی میبینن یکی بهتر از اونهاست به هر قیمتی میخوان بدش کنن تا مثل خودشون بشه. اولش خیلی رو من تاثیر داشت این حرف. سعی کردم اگر کسی اذیت یا ناراحتم میکنه به روی خودم نیارم و این رو ضعف شخصیتیش بدونم. اما کم کم دیدم انگار خیلی ها تو جامعه بیمارن. خودم داشتم بیمار میشدم از این همه بیماری. پس گذاشتمش کنار.
الان دلم به همون حرف اول مامی خوشه. که خدا به دل آدم میده. راستش بهش اعتقاد هم دارم.
میخوام خوب باشم و بذارم بقیه اگه دوست دارن بد باشن.
اینقدر بدی کنن، اینقدر کم بذارن، اینقدر بی توجهی کنن که همه اینها جمع بشه به خودشون برگرده.
من به عمود آتشین اعتقاد دارم!
شک ندارم بابت هر کاری که تو این دنیا انجام میدیم، بابت هر دلی که میرنجونیم، بابت هر بی توجهی که میکنیم، بابت هر حقی که ضایع میکنیم، بابت هر کاری که باعث خرد شدن کسی میشه انجام میدیم، خدا اون دنیا واسمون داره.

12 September 2010

سنجد میشویم

امتحان میکنیم،
۱۲۳