Showing posts with label Jeegar. Show all posts
Showing posts with label Jeegar. Show all posts

15 July 2010

کرانه های کره زمین


از نظر آماری گرم ترین نقطه روی کره زمین، جایی اطراف نقطه استوا است. بازهم از همین دیدگاه عمیق ترین نقطه زمین جایی وسط اقیانوس آرام است...
اما از نظر من این دو نقطه، در یک جا -که همانا قلب نویسنده ی دیگر این وبلاگ است- تلاقی پیدا کرده اند

27 January 2010

توییت-۶

جیگر مرد...
:'(
تا یه هفته اینجا تعطیله
:'(

توییت-5

جیگر حالش بده :(
دور چشماش انگار چرک کرده
داره میمیره :'(
دعا کنید براش

29 December 2009

دوست داشتم...

- دوست داشتم لیوانت بودم و هر روز ازم لب میگرفتی
- دوست داشتم جیگرت بودم و هر روز بهم غذا میدادی
- دوست داشتم کیبردت بودم و هر روز و هر ساعت همه ی وجودم رو با دستات لمس میکردی
- دوست داشتم تزت بودم و همیشه بهم فکر میکردی
- دوست داشتم مانیتورت بودم و هر روز ساعت ها بهم زل میزدی
- دوست داشتم لباست بودم و همیشه بدنت رو در آغوش میکشیدم
- دوست داشتم شونه ات بودم و هر روز بین موهات گم میشدم
- دوست داشتم دستکشت بودم و همه ی وجودم دست میشد تا دستات رو بگیره
- دوست داشتم بالشتت بودم و هرشب رو کنار تو به صبح میرسوندم

22 November 2009

جیگر-۲

الان دیگه نه من، نه جیگر!
امروز سر صبحی همچین بال بالی میزد که من گفتم بچه الان از گشنگی تلف میشه.
ظرف غذاش - جیگر گاو غنی شده! -
رو آوردم. یه دونه انداختم تو ظرفش دیدم نمیخوره!
گفتم شاید ندیده براش انداختم، آخه بچه یه کم آی-کیوش پایینه، به من نرفته. بعدش دستم رو تکون دادم که یعنی بیا، اینجا انداختم برات تو آب.
رفت عقب تر. نگو دورخیز کرده!
چنان پرید دست منو گاز بگیره که نزدیک بود از تنگ بیفته بیرون!
خاک و چوکش!
یعنی دیگه از گشنگی هم تلف بشه و از این ادا اطوارها در بیاره من عمرا بهش غذا بدم!
حالا این که قهرم باهاش هیچی!
میترسم امروز فردا این گازم زده آنفولانزا جیگری بگیرم به گوشت آدمیزاد علاقه پیدا کنم!

31 October 2009

جیگر-۱

اولش ۴ تا بودن.
یکی یکی شروع کردن به مردن.
از وقتی که یکی موند، تازه توجهم بهش جلب شد. تا قبل از اون فقط یه بخشی از تزیین خونه بودن.
صبح ها که از خواب پا میشم، قبل از اینکه خودم چیزی بخورم میرم سراغش و برام کلی دم تکون میده و براش غذاشو میریزم و مثل وحشی ها حمله میکنه به غذا.




اسمش رو گذاشتم جیگر.
هم خیلی جیگره هم رنگش جیگری یه.
الان عین بچه ام میمونه!
وقتی غذا زیاد میخوره و آروغ میزنه و حباب میده بیرون دلم غنج میره!
بعضی شبا که خونه نمیام قبلش حتما میسپرم مواظبش باشن.
جدیدا هم تصمیم گرفتم یه آستینی براش بالا بزنم برم یه ماده براش بخرم بچه ام تشکیل خانواده بده از تنهایی در بیاد.
--------------------------------------------------------------
پی نوشت: جیگر من دمش خیلی از اینی که تو عکسه خوشگل تره ها