17 February 2010

تز و تخمه

این تخمه ژاپنی هم خدایی خوردنش کلی دردسره.
منم که حساس، باید درسته مغزشو از پوستش در بیارم و بشکنه اصلا بهم حال نمیده.
به خاطر همین کلی دهنم باز میمونه و بعد از ده دیقه همچین آب لب و لوچه آویزون میشه و انگشتام خیسالو میشه که هی تحمه ازش لیز میخوره.
خلاصه بساطی یه.
یه جور فان محسوب میشه!
----------------------------------------------
دکترمون دیشب یه ایمیل زده که کل کارات رو تا عید تموم میکنی تا ببینیم بعدش چجوری کار رو اکستند کنیم!
یعنی از وقتی ایمیل رو دیدم گلاب به روتون دل پیچه گرفتم و حسابی روون شدم!
خدا به دادم برسه.
مقاله و پروژه درس ترم پیش مونده هنوز.
آخه دکتر جون، عزیزم، من که اینقده دوست دارم تو رو، خوب این رو یه هفته پیش قبل از تعطیلات بهم زده بودی من نمیشستم تو این چند روزه الافی کنم و فیلم هالیوودی شخم بزنم.

8 comments:

حضورناپدید said...

کاملاً مخالفم

مسافر said...

مخور غم گذشته...!
گذشته ها گذشته...!
به فکر آینده باش...!
دلشـــــاد و سرزنده باش...!
:دی

مسلم said...

راستی یادم رفت بگم:
"حالا چه اشکی هم میریزه !"
:دی

Reyhan said...

به مسافر:
من الان تو فکر آینده ام دارم اشک میریزم دیگه. کلا اشکم هم دم مشکمه
:D

به احسان:
شما که کلا محارب و مخالفی. چیز دیگه ای انتظار نمیرفت
:D
حالا با بخش تخمه اش مخالفی؟

حضورناپدید said...

بعله که مخالفم

حضورناپدید said...

من مجدداً مخالفم

Alireza said...

ولی تخمه ژاپنی که به من خیلی مزه میده، چون به خاطر همین دردسرش، همین جوری راحت می شینی تا همسر خانومی عزیزت، تخمه رو مغز کنه بذاره توو دهنت ... به‏به!؛

Reyhan said...

چقده بهت مزه کرده ها
:D
البته برای تنویر افکار عمومی عرض کنم که در شمار تعداد انگشتان دست بوده این تخمه هایی که شکوندم دادم
:D