02 February 2010

سروده ها-۴

کاش میشد چشمه ای پر آب بود
مثل زلف حوریان پر تاب بود

کاش میشد در هجوم بیقرار دردها
همچو کودک، سر به بالین، خواب بود

13 comments:

Reyhan said...

این رو یه زمانی گفتم که زندگی میپیچید و من تاب میخوردم و فقط از خدا تاب میخواستم برای تحمل سختی هایی که داره بهم ارزونی میکنه

آنیما said...

به! بابا شما چقدر هنرمندی!!ا

مسلم said...

اول اینکه لوگوتون مبارک!
انصافاً خوشکله، ولی مردونه س!
.................
شعرت هم خدایی قشنگ بود.
اصلاً انتظارشو نداشتم! :دی
ودیگر هیچ ! :)

Reyhan said...

به مسافر:
خواهش میکنم
راستش لوگو نیست. قراره متناسب با وضعیت روحیم تغییر کنه

hannan said...

na afarin! ghashang bood

faghat masale ine ke 1 hafte nashoda:D

Nasibe said...

WAHT I FEEL
ات عالي ئه خيلي

zahra said...

من از این پنگوئنه خیلی خوشم میاد
شعرتم قشنگ بود کم کم میتونی دیوان بدی بیرون:دی

علیرضا said...

منم با این پنگوئنه خیلی حال کردم
در مورد شعر هم، بیت اول قافیه اش بهتره
بیت دوم معنی اش

آنیما said...

akhey! in panguane chegha kotak khorde!! gonah dale haaa

b said...

vay che naze in pangoane faghat bala saresh chanta setare kam dare.
baba shaer. afarin :)

Reyhan said...

جیوی جون یکی بدجوری زده روحم رو زخم و زیلی کرده. خدا ازش نگذره
بتی جونم دلم برات یه عالمه تنگیده

Alireza said...

در مورد شعر که قبلا به ابراز احساسات پرداخته بودم ...
اما این آدم برفیه خیلی شبیه همونیه که خودت ساختیا، البته آدم برفی تو خوشگلتر بود

Reyhan said...

مرسی عزیزم
:* :*