سناریوی اول:
خانومی پس از چند سال زندگی مشترک واسه تنوع بخشیدن به زندگی به همسرش پیشنهاد بچه دار شدن میکنه. همسرش با اینکه از نظر مالی آمادگی اش رو داره زیر بار نمیره که فعلا حوصله بچه رو ندارم.
انتهای این سناریو چیست؟
۱- فعلا بچه دار نمیشن
۲- بچه دار میشن، ولی آقای خونه هیچ مسیولیتی رو در قبال بچه قبول نمیکنه و میگه من آمادگی اش رو نداشتم و بهت گفتم!
۳- آقای خونه پس از یه مدت بحث و گفتگو حاضر میشه بچه دار بشن و زندگی به خوبی و خوشی ادامه پیدا میکنه.
سناریو دوم:
آقایی پس از چند سال زندگی مشترک به همسرش میگه که دیگه وقت بچه آوردنه. خانوم بیرون از خونه مشغول به کار یا تحصیله و الان اصلا آمادگیش رو نداره و زیر بار نمیره.
انتهای این سناریو چیست؟
۱- فعلا بچه دار نمیشن و زندگی روال عادی رو پیدا میکنه.
۲- فعلا بچه دار نمیشن و آقای خونه بعد از چند مدت با یه خانوم دیگه دیده میشه.
۳- خانوم خونه ۳۰-۴۰ روز بعد در کمال ناباوری متوجه میشه تست بارداری اش مثبته.
۴- خانوم خونه پس از یه مدت بحث و گفتگو حاضر میشه از موقعیت های فعلی اش صرف نظر کنه و بچه دار بشن با این امید که دوباره میتونه تلاش کنه این موقعیت رو به دست بیاره.
لطفا نظر بدید. اگر انتهای دیگه ای هم به نظرتون میرسه بگید تا اضافه کنم.
خانومی پس از چند سال زندگی مشترک واسه تنوع بخشیدن به زندگی به همسرش پیشنهاد بچه دار شدن میکنه. همسرش با اینکه از نظر مالی آمادگی اش رو داره زیر بار نمیره که فعلا حوصله بچه رو ندارم.
انتهای این سناریو چیست؟
۱- فعلا بچه دار نمیشن
۲- بچه دار میشن، ولی آقای خونه هیچ مسیولیتی رو در قبال بچه قبول نمیکنه و میگه من آمادگی اش رو نداشتم و بهت گفتم!
۳- آقای خونه پس از یه مدت بحث و گفتگو حاضر میشه بچه دار بشن و زندگی به خوبی و خوشی ادامه پیدا میکنه.
سناریو دوم:
آقایی پس از چند سال زندگی مشترک به همسرش میگه که دیگه وقت بچه آوردنه. خانوم بیرون از خونه مشغول به کار یا تحصیله و الان اصلا آمادگیش رو نداره و زیر بار نمیره.
انتهای این سناریو چیست؟
۱- فعلا بچه دار نمیشن و زندگی روال عادی رو پیدا میکنه.
۲- فعلا بچه دار نمیشن و آقای خونه بعد از چند مدت با یه خانوم دیگه دیده میشه.
۳- خانوم خونه ۳۰-۴۰ روز بعد در کمال ناباوری متوجه میشه تست بارداری اش مثبته.
۴- خانوم خونه پس از یه مدت بحث و گفتگو حاضر میشه از موقعیت های فعلی اش صرف نظر کنه و بچه دار بشن با این امید که دوباره میتونه تلاش کنه این موقعیت رو به دست بیاره.
لطفا نظر بدید. اگر انتهای دیگه ای هم به نظرتون میرسه بگید تا اضافه کنم.
9 comments:
یه چیزی بگم ناراحت نمیشی؟
به نظر من توی زندگی هایی که برای تنوع پای بچه و بچه دار شدن میاد وسط یه سری کمبود ها و مشکلات وجود داره که اگه دنبال اونها بگردی و پیداشون کنی و حلشون کنی دیگه توی بچه دار شدن یا نشدن چندان به مشکل توافق بر نمی خوری.
اتفاقا الان تازه از نمایشگاه کتاب برگشتم، توی نمایشگاه توی یکی از این غرفه هایی که برای بچه ها تدارک دیدن یه زوج رو دیدم که سر اینکه چقدر اونجا زمان بزارن داشتن بحث می کردن الان که این مطلب شما رو خوندم با یاداوری این زوج و ایمیلی که چند وقت پیش برام آمده بود و توش یه سری کلاس درس معرفی کرده بود و یکی از رئوس این کلاس ها این بود.
یادگیری چگونگی عدم حسادت به فرزند !!! خب تعارف که نداریم آقایون هم مثل خانم ها احتیاج دارن که بهشون محبت بشه که خب بعد ازدواج غالبا این اتفاق در حد خوبی اتفاق میافته اما بناگاه پس از بچه دار شدن درصد بسیاری از وقت و انرژی که تا دیروز سهم آقای خونه بود به یکی دیگه تعلق پیدا می کنه و اینجاست که آقاهه به مشکل بر می خوره مخصوصا وقتی سالهای کمی از شروع زندگی گذشته باشه.
اینجا دیگه درایت خانومه که از بوجود آمدن این مشکلات یا به قول خانومی که اون درس ها رو برا آقایون مطرح کرده بود جلوگیری کرده و این اطمینان رو به شوهرش بده که با اومدن بچه همچنان به اون توجه خواهد داشت.
البته بچه دار شدن یا نشدن تا حدی سلیقه ای هستش. مثلا من خودم دوست دارم که حداقل 5-6 سال اسمی از بچه برده نشه و حتی مثلا زمانی که بخوام با فردی ازدواج کنم، مشکل بچه دار شدن داشت ، ذره ای در تصمیمم تردید نمی کردم. مگه ما ازدواج می کنیم که فقط بچه دار بشیم. مگه ماها چه گلی به سر بابا مامانامون زدیم که اونها بخوان کاری برا ما بکنن.
اما از طرفی هم خیلی ها هستن که دوست دارن که حتما بچه دار بشن و حتی هر چه زودتر این اتفاق بیافته.
مثلا یکی از دوستام هست که میگه ازدواج نمیکنه و اگه هم بکنه به خاطر بچه دار شدن اینکار رو میکنه. ببینید طرف چقدر به بچه دار شدن علاقه داره.
یه نکته دیگه که به نظر من باعث میشه خانم هایی که یه مقدار سنشون بالا میره فرصت های ازدواجشون کمتر بشه شاید همین موضوع به صورت ضمنی باشه.
به نظر من بیشتر آقایون مثل خودم دوست دارن حداقل چند سال اول زندگیشون رو با خانمشون تنها باشن و دو نفری از زندگیشون لذت ببرن و از طرفی بازم به نظر من بیشتر خانم ها دوست دارن که بچه دار شدن و مامان بودن رو تجربه کنن و از طرفی علم مامایی هم میگه که ریسک و درصد زایمان های خطرناک چه برای خود خانم و چه برای بچه با بالا رفتن سن خانم و 30 سالگی خیلی بالا میره.
میگن تا 30 سالگی بچه دار شین تا بچه های سالم و طبیعی داشته باشین و دیگه برای این کار سقف 34-35 سالگی خانم رو عنوان کردن.
خب یه خانم عاقل سلامتی خودش و بچه اش رو دوست داره و آقای مهربون و عاقل هم همسرش رو غالبا خیلی خیلی دوست داره و راضی نیست که سلامتی اون به خطر بیافته و یا اینکه این وسط یه بچه ای پا به این دنیا بذاره که مثلا یه بیماری ژنتیکی لاعلاج داشته باشه.
باید بگم که من خودم همچین موردی رو عینا سراغ دارم.
خب سرتون رو درد نیارم نتیجه این میشه که یه آقا با افکار و علایقی مثل من دیگه چندان رغبتی برای ازدواج با خانمی که سنش مثلا 28 به بالاست در خودش نمی بینه چرا که می دونه باید به زودی باید علایقش رو به خاطر مصالح کنار بذاره.
در جواب به سوال مطرح شده باید بگم که به نظر من در سناریوی اول معمولا گزینه سوم اتفاق میافته و در سناریوی دوم معمولا گزینه اول و چهارم اتفاق میافته و گزینه سوم به نظرم باز از همون هایی هستش که توی زندگیهای مشکل دار اتفاق میافته. تازه من فکر می کنم خیلی از خانم ها توی چنین مسائلی اینقدر هوش و ذکاوت دارن که نذارن چنین مشکلی براشون بوجود بیاد.
خب اینا همه نظرات شخصی من بودن که لزوما ممکنه درست هم نباشن.
من اینجا صرفا بحث نیاز رو مطرح کردم، و اینکه آیا دو طرف حاضرند نیازهای خودشون رو در مقابل نیازهای طرف مقابل در نظر بگیرند یا نه
از نظر من تو سناریوی اول مورد ۱ و ۲ خیلی محتمل تر از مورد ۳ هستش. ولی هر ۳ امکان پذیره تو زندگی های عادی
تو سناریو دوم هم مورد ۱ و ۳ و ۴ خیلی محتمله. به قول تو سناریو دوم مال زندگی های مشکل داره
انتخاب خود من گزینه ۱ برای سناریو اول و گزینه ۴ برای سناریو دومه
میخوام بدونم بقیه هم همینطور فکر میکنن؟ و آقایون و خانوم ها چقدر دیدگاهشون در انتخاب گزینه ها متفاوته
اینکه گفتین انتخاب خودتون گزینه ۱ برای سناریو اول و گزینه ۴ برای سناریو دومه
منظورتون اینه که اگه خودتون تو چنین سناریوهایی گیر بیافتین چنین تصمیماتی میگیرین یا اینکه نرم جامعه ما اینطوره؟
تربیت دخترها و پسرهای جامعه ما طوری هستش که این انتخاب ها معمولتر تو جامعه اتفاق میفته. البته با این پیش فرض که چنین مسایلی تیشه به ریشه زندگی قرار نیست بزنه. بنابراین خانوم خونه گذشت میکنه
با کمال احترام به نظرتون اون رو چندان در مورد دخترها و پسرهای امروزی درست نمی بینم مخصوصا در سال های اخیر که دیگه خانم ها تا حد خوبی به حق و حقوق خودشون آگاهی پیدا کردن و از طرفی آقایون جوان امروزی هم برای این حق و حقوق ارزش و احترام قائل هستن.
در واقع باید بگم اینقد یه طرفه نیست که همیشه خانوم خونه گذشت کنه و خیلی مواقع هم آقای خونه گذشت می کنه شاید هم بیشتر از خانوم خونه.
ولی خب اگه خودم تو سناریو هایی که مطرح کردین گیر بیافتم برای اولی گزینه 3 و برای سناریوی دوم گزینه 1 رو انتخاب می کنم ولی خب سعی می کنم یه قولی از طرف مقابلم بگیرم که مثلا تا کی میخواد این درسش رو ادامه بده و یا کارش رو ادامه بده یا اصلا برای آماده شدنش چه چیزایی لازمه و سعی می کنم مقدمات آماده شدن اون رو هم بوجود بیارم.
به نظر من امیدی که در گزینه 4 هم ذکر شده یه امید واهی هستش و اگه به واقعیت تبدیل بشه این وسط حق و حقوق بچه یا بابای خونه به طور کامل ادا نمیشه.
به نظرم بسته به زوجای مختلف حالتای مختلف اتفاق می افته، و خودمم هیچ دید آماری ندارم که کدوم محتمل تره. ولی به نظر من تو هر دو حالت بهترن گزینه، گزینه اوله. به وجود آوردن یه آدم جدید چیزیه که باید دو طرف عمیقاً و از ته دلشون بخوان و آمادگی شو داشته باشن
من فکر می کنم دو طرف باید بخوان و راضی باشن، یا اینکه بتونن همدیگر رو راضی کنند، به نظرم اگه اینجوری نباشه به مشکل می خورن
ولی به نظرم در حال حاضر بیشتر زوج های جوان با رضایت کامل از بچه گریزون هستند، حداقل نمونه هایی که من دیدم
سناریوی صفرم :
اولین بچه درست 9 ماه بعد از عروسی
:(
آخه آدم چی بگه !!!
اصلا آپشن باقی نمی ذاره
:دی
Post a Comment