22 November 2009

جیگر-۲

الان دیگه نه من، نه جیگر!
امروز سر صبحی همچین بال بالی میزد که من گفتم بچه الان از گشنگی تلف میشه.
ظرف غذاش - جیگر گاو غنی شده! -
رو آوردم. یه دونه انداختم تو ظرفش دیدم نمیخوره!
گفتم شاید ندیده براش انداختم، آخه بچه یه کم آی-کیوش پایینه، به من نرفته. بعدش دستم رو تکون دادم که یعنی بیا، اینجا انداختم برات تو آب.
رفت عقب تر. نگو دورخیز کرده!
چنان پرید دست منو گاز بگیره که نزدیک بود از تنگ بیفته بیرون!
خاک و چوکش!
یعنی دیگه از گشنگی هم تلف بشه و از این ادا اطوارها در بیاره من عمرا بهش غذا بدم!
حالا این که قهرم باهاش هیچی!
میترسم امروز فردا این گازم زده آنفولانزا جیگری بگیرم به گوشت آدمیزاد علاقه پیدا کنم!

6 comments:

Alireza said...

من که هر دفعه 2تا جیگر غنی شده می خوام بدم بخوره، باید کلی نازشو بکشم، خلاصه این وضع تربیت ماهی نمی شه!(:دی) این جوری خیلی لوس بار میاد، باید یه چند روز بسپریش دست «ملیکا» تا یه کم آدم(!) بشه

Nasibe said...

ريحانه من مثل مسافر به ايده هايي كه از ذهن تو مياد\ ميمونم...باور كن
راستي چند بار ديگه هم گفتم كه خيلي كلمه ي خاك و چوك رو دوس دارم
علاوه بر اين هم ...خموش به حال اين "جيگر"...من نميتونم موجود زنده اي جز انسان رو تحمل كنم\ خوش به حالت

Reyhan said...

آره والا
باید بدمش به ملیکا تا مرز خفگی پیش ببرتش یه کم آدم شه
:D:D

مسافر said...

به منم جیگر پاو غنی شده بدن همه رو گاز میگیرم!
:)))))

Hamidreza said...

میخوای همسر گرامیت رو بکشی و باهاش قرمه سبزی درست کنی، چرا بهونه میاری و جیگر بیچاره رو خراب میکنی؟

Reyhan said...

آخی
همسر گرامی من پوست رو استخونه گوشت نداره
:D
بعدشم من گیاهخوارم
:D
بعدترشم اینکه من شوهرم رو دوست دارم
>:D<