28 November 2009

زمونه

مادربزرگ مادری مادرم زنی بود به غایت سیاس و نکته دان که هر از گاهی نکته هایی که به مادرم گفته رو مادرم برای ما گوشزد میکنه و چقدر جالب هستند به نظر من بعضی هاشون.
یکیش اینه که به مادرم گفته بود:
زمانی که ما جوون بودیم، بزرگترهامون میگفتن که حتی اگه تو زندگی سختی و مشکلات دارید، حتی اگه سر گرسنه زمین میذارید و آهی در بساط ندارید، هر روز صبح که از خونه میخواید برید بیرون به گونه تون سرخاب بمالید که کسی زردی روتون رو نبینه.
ولی الان که ما بزرگ شدیم و میخوایم به جوونا نصیحت کنیم میگیم اگر زندگی به کامتونه و همه چی روبراهه، صبح که از خونه میرید بیرون به گونه تون زردچوبه بمالید که قیافه تون زار و نزار باشه.

تفسیر خود من اینه که قدیما مردم خیلی دست همدیگه رو بیشتر میگرفتن و عزت نفس زیادی هم داشتن. دوست نداشتن دوست و فامیل و همسایه بفهمن اینا وضعیت خوبی ندارن و از سر ترحم بخوان بهشون کمک کنن. تو این دوره زمونه اما مردم گرگ شدن که همدیگه رو میدرند. باید زار و نزار خودت رو نشون بدی که پارت نکنند.

براستی چه بر سر انسانیت ما آمده است؟!

25 November 2009

دست فرمون

آخه برادر من، خواهر من!
شما چرا فکر میکنی دست فرمون یعنی فرت بپیچی جلو یکی دیگه یا کاری کنی بچسبه به گارد ریل یا یه دفعه سرعتش رو از ۱۲۰ برسونه به ۲۰ و بعدش هم بیچاره وضع روده معده اش به هم بریزه؟
خوب عزیزم این کار رو مسهل هم میتونه بکنه دیگه!
شما مسهلی اونوقت؟؟!
به اون دنیا و عمود آتشین هم اعتقادی نداره دیگه!

22 November 2009

غذاها-۱

خوب چیزی که امروز میخوام بگم نمیشه بهش گفت یه نوع غذا. چون اسمش ماکارونی یه D:
ولی خوب یه جور پخت ماکارونی و سس اون هست که چون خوشمزه شده بود گفتم شیر کنم.

و اما نحوه ی تهیه:
من ماکارونی سبوس دار دوست دارم. سالم تر و خوشمزه تره. ماکارونی رو بعد از اینکه آب جوشید، بدون اینکه هیچ روغن یا نمکی بهش اضافه کنید بذارید که ۱۰ تا ۱۵ دقیقه بجوشه. بعدش آبکشش کنید. این از بخش ماکارونیش.
برای تهیه سس شما به مقداری که دوست دارید سیب زمینی رو میپزید(مثلا من برای یک نفر یک سیب زمینی کوچیک انتخاب کردم). بعد از پخت اون رو خیلی ریز نگینی میکنید. یک مقداری ذرت و یا ذرت بچه هم تهیه میکنید که اگه ذرت بچه است اون رو هم باید نگینی کنید ولی یه کم درشت تر که زیر دندون بره. حالا این دو تا رو با هم مخلوط کنید و بهش نمک بزنید. آبلیمو و پودر سیر هم اضافه کنید. من آخرش نعناع هم بهش اضافه کردم. یه مقدار سس خردل هم به طوری که فقط مزه بگیره و نه اینکه تو سس آغشته بشه مزه ی خیلی خوشمزه ای میده.
غذا آماده است و میتونید با سلیقه ی خودتون تزیین اش کنید.
یه غذای سالم و خوشمزه، بدون روغن و تا حدی رژیمی.
--------------------------------------------------------------
بیربط به پست نوشت: ساعت ۷.۵ اومدم خونه میبینم هیشکی نیست. بعد پیغام ها رو چک میکنم. دو تا از دوستای پدر پیغام گذاشتن که زنگ زده بودیم احوالتون رو جویا بشیم و انشالله زودتر کسالت برطرف بشه. بعد میگم اینا چقدر خوشحالن(یه چیزی تو مایه های اسکول خودتون) بعد از یه هفته زنگ زدن! زنگ زدم به مبایل مامان میگم کجایین شما؟ میگه بیمارستانیم. پدر حالش بد شده بود. ولی خوب الان کلی دارو زدن و اینا داریم میایم خونه.
نتیجه ی اخلاقی مربوط به "بیربط به پست نوشت" نوشت: درست در همان لحظه که دیگران را خوشحال(همون که قبلا گفتم) میپندارید، این خودتونید که خوشحالید!

جیگر-۲

الان دیگه نه من، نه جیگر!
امروز سر صبحی همچین بال بالی میزد که من گفتم بچه الان از گشنگی تلف میشه.
ظرف غذاش - جیگر گاو غنی شده! -
رو آوردم. یه دونه انداختم تو ظرفش دیدم نمیخوره!
گفتم شاید ندیده براش انداختم، آخه بچه یه کم آی-کیوش پایینه، به من نرفته. بعدش دستم رو تکون دادم که یعنی بیا، اینجا انداختم برات تو آب.
رفت عقب تر. نگو دورخیز کرده!
چنان پرید دست منو گاز بگیره که نزدیک بود از تنگ بیفته بیرون!
خاک و چوکش!
یعنی دیگه از گشنگی هم تلف بشه و از این ادا اطوارها در بیاره من عمرا بهش غذا بدم!
حالا این که قهرم باهاش هیچی!
میترسم امروز فردا این گازم زده آنفولانزا جیگری بگیرم به گوشت آدمیزاد علاقه پیدا کنم!

آینه بغل

موتورسیکلت ها اغلب آینه بغل ندارند.
آنهائی هم که دارند فقط برای مرتب کردن موی سر یا سبیل شان از آن استفاده می کنند.

18 November 2009

بازگشت به گیاهخواری

از دیروز دوباره تصمیم گرفتم گیاهخوار بشم.
حداقل خوبیش اینه که صبح ها که از خواب پا میشی معده ات بوی گند گوشت نمیده.
امروز ناهار هم سوپ سبزیجات داریم.

17 November 2009

باغ زندگی

زندگی باغی بزرگه، پره از گلهای تازه
هرکسی یه باغچه از عشق، برای دلش میسازه
دل مهربون آهو، چشمه رو تو خواب میبینه
قناری رو خاک گلدون، به امید گل میشینه
نیگا کن، رو تن ساقه، تاول یه زخم کاری
چه کسی با نوک خنجر، خط نوشته یادگاری؟
با هجوم تیغ شعله، آسمون رنگشو باخته
شکرآب دود و بارون، به مذاق گل نساخته
-----------------------------------------------------------
خواستم آهنگش رو آپلود کنم نشد.

10 November 2009

:(

پدر رو بردن سی.سی.یو :(((((((((((((((((((
---------------------------------------------
بعد نوشت: پدر حالش بهتره. یه عالمه مرسی که دعا کردید و احوالپرسی کردید و اگه من جواب زنگ یا کامنت یا پیامک رو ندادم حالم اصلا مساعد نبود. خدا رو شکر به خیر گذشت.

09 November 2009

ناامیدی

لا مصب بد دردیه.
بگیره دیگه آدم به این راحتی ها نمیتونه ازش خلاص شه.

04 November 2009

ته نشین

یک درد یا غمی بزرگ است که در اعماق دل کوچکت ته نشین شده است.
گاهش اوقات که در دل غوغا میشود، این ته نشین ها رو می آیند و زلال دل آدم را کدر میکنند.
آدم میماند و یک دل بی تاب کدر که هیچ خاکی نمیتوان بر سرش کرد.
ای کاش دل آدم یک دهان داشت که داد میزد یا بالا می آورد.