06 June 2009

حاسبوا قبل ان تحاسبوا

آدم اگه بخواد بدون هیچ موضع گیری و منصفانه بره جلو و تحقیق کنه برای اینکه ببینه چه کسی رو آخر از همه باید انتخاب کنه میفته تو یه "باتلاق متعفن" که یا باید بی حرکت بمونه و بوی تعفنش رو تحمل کنه و یا توانایی خارج شدن ازش رو داشته باشه و یا برای همیشه غرق بشه...
دیگه داره حالم به هم میخوره از این همه توهین هایی که آدما به همدیگه میکنن به خاطر چهار نفر که یکی از اون یکی مزخرف تره. هرچی از دهنشون در میاد در حمایت از یه نفر دیگه به همدیگه میگن و به این فکر نمیکنن که "پس فردا قراره با اینی که دوستشه چشماشون تو چشم هم بیفته."

یکی میاد میگه همه تحصیل کرده ها و اونایی که فهیم اند! به فلانی رای میدن و پوپولی! ها به اون یکی.
"همه دارن شعور انتخابی همدیگه رو زیر سوال میبرند" وقتی با هم مخالفن.

اون میگه سرایدار شرکتشون میخواد به یکی رای بده و بقیه میان مسخره میکنن اون سرایدار و شعور انتخابی اش رو، جوری که اون اصلا آدم نیست و مضمونش اینه "که بابا ول کن اونو بذار تو دنیای وهم خودش باشه، شما روشنفکری هاتو بکن." اون یکی میاد میگه یکی فقط به خاطر سید بودن اون یکی میخواد بهش رای بده و به نظرش معیار پیش پا افتاده ای میاد.

هرکسی براش یه مواردی مهمه که بر اساس اون رای میده. درک و تحمل این خیلی کار مشکلی نباید باشه!

یه تحصیل کرده که میاد مطرح میکنه مردم عامه، سطحی نگر! هستند و یا سلیقه شون به ابتذال کشیده شده تنها چیزی که حرفش ثابت میکنه اینه که "افزایش سطح مدرک تحصیلی برای آدم شعور نمیاره."

یکی میاد آمار رو اونجوری که به نفع خودشه نشون میده و برای بیان حقانیت خودش هرچیزی رو زیر سوال میبره.
یکی میاد به هر چیزی متوسل میشه برای رای آوردن. حمله به شعور کسانی که به درست یا غلط دولت فعلی رو انتخاب کردن گرفته تا محکوم کردنش به اینکه چون مردم براش شعار صل علی محمد... میدهند اون داره از شهدا سو استفاده میکنه. در عین حالی که حامیان خودش از حمایت خانواده ی فلان شهید برای تبلیغ استفاده میکنند.

"حالم داره به هم میخوره از زیر پا گذاشته شدن ارزشها در جهت نیل به یه میل کثیف. هرکسی میخواد باشه این کسی که سو استفاده میکنه."

آقای پناهیان چند روز پیش یه سخنرانی تی-وی ازش نشون میداد. من چیزی که اندازه درکم فهمیدم این مضمون بود که میگفت خدا وقتی میخواد امتحان کنه، "خودش میاد زیر پاتو صابون میزنه و پوست موز میندازه زیر پات. همه چیزو فراهم میکنه تا ببینه چند مرده حلاجی و پات سر نمیخوره." مثلا شاگردت دستش کج بوده و همه این رو بهت گفته بودند و آخر روزی هم دخل مغازه تو میزنه. تو میای بیرونش میکنی. حقش این بوده بابت دزدی که انجام داده از کارش بندازیش بیرون. ولی موقع بیرون انداختنش یه لگد هم بهش میزنی یه تف هم میندازی. هیشکی هم بهت نمیگه کار بدی کردی و همه هم برات دست میزنن و حق رو به تو میدن. "ولی با این لگد و تف آخر وا دادی رفته حاجی!"
امتحانی که نفهمی امتحانه خیلی سخت میشه!
مطمین ام این متن خونده میشه و میره و هیشکی هم به این فکر نمیکنه که تو روزای گذشته چه کارایی کرده و کدوماش اشتباه بوده و اگه خدا وکیلی جایی رو زیاده روی کرده و به کسی توهین کرده اگه نمی تونه از دل خودش در بیاره از خدا طلب بخشش کنه. "ولی فردا روزی عمود آتشین رو که کردن اون تو دیگه بیرون اومدنش با خداست..."
اگر هم به عمود آتشین اعتقادی ندارید، انسان باشید! "معادل همون اگر دین ندارید آزاده باشید که با اون هم داره این روزا استفاده ی ابزاری میشه."