23 October 2010

اشک

من حکمت خدا را نمیفهمم.
که چرا یک زن وقتی بهش فشار می آید و ناراحت میشود گریه میکند ولی مرد داد میزند.
یک زن داد بکشد و پرت کند و بشکند آرام که نمیشود هیچ، حالش بدتر هم میشود.
زن اشک میریزد در پاسخ به نامهربانی های بیرونی.
آب زلالی چشمانش پاسخ سختی ها و مشکلاتی است که به او روا شده است.
تنها سلاحش در برابر پلیدی و سختی، پاکی و زلالی است.
مرد اما میخروشد.
داد میزند و فریاد به راه می اندازد.
خیلی بزرگوار باشد سکوت میکند و در خودش میریزد.
انگار میخواهد سختی ها و مشکلات را بهراساند تا دیگر سراغش نیایند.

حکمت خلق زن انگاری که آفرینش پاکی است.
اگر در این دنیا تنها مردها بودند، قانون بقای سختی ها و پلیدی ها حاکم بود.
هیچ سختی از بین نمیرفت، بلکه مقابله به مثل میشد یا در برابرش سکوت میشد.

7 comments:

علیرضا said...

چقدر خودشیفتگی توی این دیدگاه موج میزنه :دی

Reyhan said...

فقط خوشیفته ها حقایقی که دیگران مینگارند را خودشیفتگی میپندارند
:D

Nasibe said...

میشه به خاطر دل من هم که شده، اشک نریزی؟
البته اگه دل من رو دوس داری، که نداری :(

مسلم said...

اصلنم نویسنده این سطور ک خانوم نیست! :دی

Reyhan said...

من که گریه نکردم نونگولی
از خودم متن ادبی در وکردم
:D

ن.ا said...

سلام ريحان:)

خوبي؟

Reyhan said...

سلام نازنین جان
مرسی خوبم
تو چطوری؟
نیستی