15 January 2010

گودرز و شقایق-۲

آن سوی دنیا نشسته اند و از آمیزش گودرز و شقایق چه دستاوردهای بشری و فوق بشری که نتیجه نمیگیرند، ما هم منتظریم تقی به توقی بخورد و گودرز شقایق را مورد تجاوز قرار دهد و شرت این حرامزاده را پیراهن عثمان کنیم و دانشگاه را تعطیل کنیم و اسمش را بگذاریم انقلاب فرهنگی دیگر و یه چند سالی خوشحال بگردیم و وقتی برگشتیم ببینیم تنها یکسری پلهای پشت سر خراب شده است و دیگر هیچ.

جهان سومی یعنی ما که پس از هر چند سال خواستار کن فیکون نوع حکومت هستیم و تجمع و تظاهراتمان برای ریشه کن کردن است! و نه برای بهبود.

مثل آدم میرفتیم واسه حقوقمون اعتراض میکردیم. معلومه وقتی تبر برداریم که ریشه کن کنیم تبر بر میدارن که ریشه کنمون کنن!
مثلا دانشجو میرفت علیه استاد بی سوادش تحصن میکرد که یا درست بشه یا اخراجش کنن.
مثلا دانشجو تحصیلات تکمیلی میرفت اعتراض میکرد مثل همه جای دنیا بهش یه حقوق بدن تا با خیال راحت وقتش رو بذاره رو ریسرچش.
مثلا دانشجو میرفت میگفت من رو تزهای احمقانه کار نمیکنم تا مجبور بشن مساله هایی که تو صنعت تعریف میشه رو بیارن تو دانشگاه.
از ریشه درست کردن یعنی این! نه ریشه زنی!

10 comments:

آنیما said...

عزیزم منم کاملا باهات موافقم ونمیدونم اونهاییکه دنبال ریشه زنی اند بعدش چه برنامه ای دارند!!!مطمئنم هیچ برنامه ای ندارند فقط میخوان کل حکومت رو بیارن پایین!بعدش تازه میخوان بگن چی کار کنیم!!بعضی ها از ریشه درست کردن و بهبود رو با ریشه زنی اشتباه گرفتند...

آ سد حنان said...

سلام

یه کم مصادیق گودرز و شقایق های استفاده شده در این متن برام نا مانوس بود. یعنی نفهمیدم همینطوری کلیه یا قضیه خاصی مد نظرتونه.

در مورد کن فیکون و مثل آدم میرفتیم اعتراض می کردیم و... به اینی که شما اسمش رو میذارین مثل آدم می گن اصلاحات و دقیقا به همین تغییرات کوچک و به مرور گفته میشه که موجب کن فیکون نشه. اگر به هر علتی جلوی این امر گرفته بشه، کم کم این تغییرات کوچولو رو هم جمع میشه و گنده میشه! در همه انقلاب های جهان از جمله کشور خودمون اگر نگاه کنی جایی جلوی اصلاحات سد شده که بعد از چند سال نتیجش شده اون انقلاب. یعنی حکومتشون در برابر تغییرات بجای عمل کردن مثل یه اسفنج که ضربه آروم رو جذب میکنه، مثل یه صفحه فولادی عمل کرده. به مرور که این فشار و تنش زیاد شده این صفحه فولادی بجای اینکه خم بشه شکسته!
نسل ما خوشبختانه نسلیه که دو نسل قبلش تجربه چنین اتفاقی رو داشتن و میشه خیلی چیزا در این باره ازشون شنید. متاسفانه این مدت که پدر بزرگ مادر بزرگم اینجا بودن، هرچی من از اونها و پدر مادرم شنیدم، مشابهت بسیار زمان حال و زمان قبل از انقلاب بوده. مواردشم اگه خواستی میشه برشمرد.
من برعکس شما معتقدم و حاضرم روش صحبت هم بشه که مطالبات مردم ما از اول از جنس اصلاحات بوده و نه انقلاب. تدبیر اولیای امره که میتونه اون رو به هر کدوم از این دو سمت سوق بده.

Alireza said...

در این مورد نظرم رو به صورت غیرکتبی بهت میگم، تا بعدا اگر لازم شد بتونم تکذیبش کنم
:D

A sed Hannan said...

jalebeha! ma ye comment dadim inja harchi sabr mikonim az hezar tooye akhze mojaveze inja biroon nemiad! badesh commentaye shoharesh 2ta 2ta tayeed mishe :D

b said...

daneshjo bayad saresho bendaze paeen faghat bege chashm :)
Vali joda az shokhi oni dare gand mizane ke to zehnesh bara defa az nezamesh ostad mikoshe. Saeed emami ha ziyad shodan motasefane.

مسلم said...

:)

mirkhosro said...

البته فکر کنم صورت مسئله رو برعکس بیان کردی. درستش این بود فکر کنم:
«مثل آدم رفتیم واسه حقوقمون اعتراض کردیم. معلومه وقتی تبر بر میدارن که ریشه کنمون کنن تبر برمیداریم که ریشه کنشون کنیم»

اتفاقا کسی دنبال دنبال کن فیکون کردن نبود و هنوزش هم خیلی ها دنبالش نیستن. چون اتفاقا چشمشون باز شده و میدونن که چه هزینه‌ای داره. اما طرف هم اینو می‌دونه و برمیداره با تبر به جون آدم میفته تا اونو به واکنش وادار کنه تا یه کار احمقانه ازش سر بزنه و بعد اونو پیراهن عثمان کنه.
بله، شاید راه درست این باشه که با کسی که گفتمانش با چماقه درنیفتی و سعی کنی خیلی متمدنانه رفتار کنی. اما این نسخه رو کسی باید بده که خودش حداقل تو یکی از این موقعیتها قرار گرفته باشه. حداقل یه بار اشک‌آور تو حلقش رفته باشه و مزه باتوم رو چشیده باشه.

مسافر said...

کو گوش شنوا!!

سعید said...

خواستم چیزی نگم، اما نشد...قصد توهین ندارم، اما حالم از این پست بهم خورد... من 7 ساله که توی همین دانشگاه درس میخونم، "مثل آدم" هم به همه اینا که گفتی اعتراض کردم، اعتراض کردم به قبرستون شدن دانشگاه و رفیقای معترضم، سر از اوین در آوردن... به بیسوادی استادا و تزهای احمقانه اعتراض کردم، اما گفتن اگه جای بهتر سراغ داری برو...
کسی دنبال ریشه کن کردن نبود، همه دنبال بهبود بودند، برای همین هم با انتخابات و رای حرفشونو زدن، اما نتیجه خیانت بود و تقلب و خشونت... وقتی به تقلب اعتراض کردیم، نتیجه زندان بود و سرکوب و تجاوز...
همه اینا رو میدونی و این حرفو میزنی، باید از خودت خجالت بکشی که اینطور قضاوت میکنی... نداها و سهراب ها و ترانه ها گودرز و شفایق نیستند، از ما هستند، عاقبت من و تو هستند، اینو بفهم. البته نگران نباش، اگه سرتو توی برف بکنی و هیچی نگی، کسی باهات کاری نداره...

Reyhan said...

بله کاملا واضح و مبرهنه که چقدر خودت رو کنترل کردی و مصادیقش در کامنت بارزه. بنابراین در موردش حرفی نیست

- دل به دل راه داره و بنده هم با دیدن کامنت شما حالم به هم خورد و برام عجیبه که چطور یه نفر میتونه این گودرز و شقایق رو به ترانه و ندا و سهراب ربط بده

- والا تا جایی که ما دیدیم و خبر داریم دفن شهدا(اولین نمونه ی بارز عدم فرهنگت که برای خالی کردن حرص و خشمت صحن مسجد و دانشگاه رو قبرستون خوندی و نتونستی مثل آدم بگی دفن شهدا)، خیلی اعتراض منطقی نداشت و دنباله رو یه سری جریانات سیاسی شده بود. هرچند که من منصفم و مثل شما سرمو نکردم جاهایی که چشمام واقعیت ها رو نبینه

- اینجانب به شخصه ندیدم که دانشجوها به تزشون اعتراض کنن. غر میزنن میگن موضوعش مزخرفه یا به درد نمیخوره و از اینجور چیزا، ولی ندیدم هیچ صنفی اعتراض بکنه و همونطور که حاضره بیاد پشت در سالن امتحان فریاد عدالتخواهی!! سر بده که بقیه نتونن امتحان بدن تجمع کنن که ما تز نمیگیریم تا وقتی تزهای خوبی ارایه نشه

- شما بهتون تجاوز شده؟ تقبل الله که خودتون به الهی بودن اعتراضاتتون اعتقاد دارید و در راه اون تجاوز هم میشید

- نیازی به بحث در بقیه ی موارد نیست با کسی که هنوز دچار بحرانات روحی ناشی از توهم تقلب انتخاباته. کامنت شما هم مصداق بارز همین گودرز و شقایق هاست. بد نیست با نگاهی به کامنت های بالا حداقل یاد بگیری بعد از این چطور میتونی نظر مخالف خودت رو بیان کنی

والسلام