31 August 2009

یکی از این روزهای گرم بارانی

آخ که چقدر بعضی روزها بدند.
به هر دری که میرسی ساعت ها در میزنی و آخرش هم دست از پا درازتر به سراغ در دیگری میروی بلکه باز شود. اما...
این روزها از هر لحاظ تکمیله معمولا.
دیگه تا ناخنت که ۱ ماهی هست نشکسته میشکنه و یه جوش به اندازه طالبی هم رو صورتت سبز میشه.
تازه اینا جزو بخش های خنده دارشه!
این روزها معمولا اونقدر حال آدم بد میشه که حتی وقتی تلفن زنگ میزنه و یه صدای آرامش بخش پشت تلفنه هم بغض گلوتو میگیره و نمیتونی حرف بزنی و بگی چه مرگته و این فرصت برای خوب شدن رو هم از دست میدی.
آخ که امروز چقدر روز بدی بود.

1 comments:

Nasibe said...

الهی...خدانکنه..ایشالله از همین لحظه به بعد یه عالمه اتفاق عالی میفته برات...خوب باشی و خوب خوب خوب برات پیش بیاد