یه چیزی که خیلی وقتا ذهنم رو مشغول میکنه اینه که خیلی وقتا میشنوم فلانی با مدرک لیسانس بیکاره، یا با فوق لیسانس بیکاره، یا حتی طرف دکترا داره بیکاره.
به نظر من موارد زیر توی این وضعیت موثر هستند:
۱- از نظر من یکی از مشکلاتی که در ایران امروز - و بهتره بگیم در اخلاق و منش ایرانی وجود داره - اینه که افراد معمولا به مشاغلی روی میارن که با رشته ی تحصیلی شون تناسبی نداره و در جستجوی کار ، بیشتر به دنبال میزان حقوق اون هستند تا تناسبش با تحصیلاتشون (فعلا به این موضوع کاری ندارم که دلیلش گرونی و مسایل اجتماعی و امثال اینها هستش. به نظر من این یه اخلاق ایرانی هستش که البته شرایط دیگه ای که ذکر میکنم و همین موارد اجتماعی هم تشدیدش میکنه)
۲- یه فکتی که توی دنیای خارج از دانشگاه وجود داره که سیستم حقوقی مبتنی بر میزان یادگیری و مدرک تحصیلی شما نیست، بلکه بیشتر به این بستگی داره که شما چقدر کار بلدید و چقدر میتونید کاری رو از پیش ببرید. اینکه بتونید یه سیستم رو راه بندازید مهمه و نه اینکه شما تا حالا چند خط کتاب خوندید. تازه توی ایران این دید وجود داره که فردی که فوق لیسانس میخونه بیشتر از فردی که لیسانس میخونه مهارت داره که به نظر من این اصلا هم درست نیست. با افزایش سطوح تحصیلات تکمیلی - به طور معمول - تنها مهارتی که اضافه میشه توانایی در تحقیق است و شاید در کنار آن مهارتهایی دیگر که لزوما در محیط کار به درد نمیخوره.
۳- عدم ارتباط صنعت و دانشگاه در ایران که باعث میشه آموخته های دانشگاهی ربط زیادی به نیازهای صنعتی کشورمون نداشته باشه و همین خودش باعث موارد ۱ و ۲ میشه.
۴- افزایش سطح توقعات با افزایش مدرک تحصیلی نیز یکی از معضلات جامعه ی ایرانی است. من معتقدم کسی که فوق لیسانس خونده شاید! با تکنولوژی ها و علوم بیشتری نسبت به یک لیسانس برخوردار باشه و این توقع خود به خود باعث میشه یه شیفت خیلی زیاد توی حقوقش برای خودش قایل باشه. من میگم این توقع تا حدی میتونه وجود داشته باشه و حق هم باشه، ولی معمولا افراد با ورود به سیستم های کاری ابتدا یه دستمزدی میگیرن و بعد با نشون دادن لیاقت هاشون این دستمزدشون افزایش پیدا میکنه. یک شبه ره صد ساله نمودن مشکل بسیاری از کسانی است که ادعا میکنند با مدرک تاپ، هیچ جایی برای کار برای آنها وجود ندارد.
۵- یکی دیگه از سیاست هایی که من همیشه باهاش مخالف بودم این سطح از امکانات تحصیلی هست که وجود داره. دانشگاه های پیام نور و آزاد و امثال اینها و این سیاست که همه سطحی از تحصیلات عالیه را داشته باشند ابدا بد نیست. ولی به شرطی که اخلاق آن و زیر ساختهای آن پیشتر توی جامعه ایجاد شده باشد. مسلما تفاوت است بین کسی که لیسانس از شریف میگیره با کسی که لیسانس از پیام نور میگیره - نمی خوام از بالا نگاه کنم، ولی فردی که تو ۱ سال پیش دانشگاهی نشون داده قابلیت هایی داره که میتونه رتبه ای که از دید عموم خوبه رو به دست بیاره با فردی که یا تلاش نکرده و یا استعدادش رو نداره ۱۰۰٪ متمایزه. یه تعمیم دیگه در مورد این موضوع این هست که افراد عملا بین رشته ای که خوندن تفاوتی قایل نمیشن و فقط سطح مدرکشون رو با هم مقایسه میکنن. قاعدتا فردی که لیسانس ادبیات میگیره تو جایی مثل ایران نمیتونه سطح درآمدی خیلی بالایی داشته باشه به نسبت خیلی مهندسین و موکلین و پزشکان - که البته همین به نظر من خیلی دردناکه -.
۶- افرادی با سطح تحصیلات بالاتر، شاید بتونن یه کار معمولی را با کیفیت بهتری انجام بدن و در عوض هم توقع حقوق بیشتری رو داشته باشن، ولی هدف از تحصیل خلق و رشد است. بنابراین یکی از بهترین کارهایی که این افراد میتونن انجام بدن کارآفرینی است که هم استعدادها و توانایی های خودشون رو ازش استفاده میکنند و هم با ایده های خوب و پخته میتونن آینده مالی و شغلی خودشون رو هم تامین کنند. به نظر خود من کارآفرینی به عهده ی نخبگان جامعه است و اگر فرای همه ی این چیزایی که به ذهن من رسیده مسایل و مشکلات دیگه ای وجود داره که بخشی اش به دولت و ناکارآمدی هاش تو این زمینه بر میگرده، بخش دیگه اش هم به خاطر خودخواهی و ضعف تحصیل کرده های ماست.
به نظر من موارد زیر توی این وضعیت موثر هستند:
۱- از نظر من یکی از مشکلاتی که در ایران امروز - و بهتره بگیم در اخلاق و منش ایرانی وجود داره - اینه که افراد معمولا به مشاغلی روی میارن که با رشته ی تحصیلی شون تناسبی نداره و در جستجوی کار ، بیشتر به دنبال میزان حقوق اون هستند تا تناسبش با تحصیلاتشون (فعلا به این موضوع کاری ندارم که دلیلش گرونی و مسایل اجتماعی و امثال اینها هستش. به نظر من این یه اخلاق ایرانی هستش که البته شرایط دیگه ای که ذکر میکنم و همین موارد اجتماعی هم تشدیدش میکنه)
۲- یه فکتی که توی دنیای خارج از دانشگاه وجود داره که سیستم حقوقی مبتنی بر میزان یادگیری و مدرک تحصیلی شما نیست، بلکه بیشتر به این بستگی داره که شما چقدر کار بلدید و چقدر میتونید کاری رو از پیش ببرید. اینکه بتونید یه سیستم رو راه بندازید مهمه و نه اینکه شما تا حالا چند خط کتاب خوندید. تازه توی ایران این دید وجود داره که فردی که فوق لیسانس میخونه بیشتر از فردی که لیسانس میخونه مهارت داره که به نظر من این اصلا هم درست نیست. با افزایش سطوح تحصیلات تکمیلی - به طور معمول - تنها مهارتی که اضافه میشه توانایی در تحقیق است و شاید در کنار آن مهارتهایی دیگر که لزوما در محیط کار به درد نمیخوره.
۳- عدم ارتباط صنعت و دانشگاه در ایران که باعث میشه آموخته های دانشگاهی ربط زیادی به نیازهای صنعتی کشورمون نداشته باشه و همین خودش باعث موارد ۱ و ۲ میشه.
۴- افزایش سطح توقعات با افزایش مدرک تحصیلی نیز یکی از معضلات جامعه ی ایرانی است. من معتقدم کسی که فوق لیسانس خونده شاید! با تکنولوژی ها و علوم بیشتری نسبت به یک لیسانس برخوردار باشه و این توقع خود به خود باعث میشه یه شیفت خیلی زیاد توی حقوقش برای خودش قایل باشه. من میگم این توقع تا حدی میتونه وجود داشته باشه و حق هم باشه، ولی معمولا افراد با ورود به سیستم های کاری ابتدا یه دستمزدی میگیرن و بعد با نشون دادن لیاقت هاشون این دستمزدشون افزایش پیدا میکنه. یک شبه ره صد ساله نمودن مشکل بسیاری از کسانی است که ادعا میکنند با مدرک تاپ، هیچ جایی برای کار برای آنها وجود ندارد.
۵- یکی دیگه از سیاست هایی که من همیشه باهاش مخالف بودم این سطح از امکانات تحصیلی هست که وجود داره. دانشگاه های پیام نور و آزاد و امثال اینها و این سیاست که همه سطحی از تحصیلات عالیه را داشته باشند ابدا بد نیست. ولی به شرطی که اخلاق آن و زیر ساختهای آن پیشتر توی جامعه ایجاد شده باشد. مسلما تفاوت است بین کسی که لیسانس از شریف میگیره با کسی که لیسانس از پیام نور میگیره - نمی خوام از بالا نگاه کنم، ولی فردی که تو ۱ سال پیش دانشگاهی نشون داده قابلیت هایی داره که میتونه رتبه ای که از دید عموم خوبه رو به دست بیاره با فردی که یا تلاش نکرده و یا استعدادش رو نداره ۱۰۰٪ متمایزه. یه تعمیم دیگه در مورد این موضوع این هست که افراد عملا بین رشته ای که خوندن تفاوتی قایل نمیشن و فقط سطح مدرکشون رو با هم مقایسه میکنن. قاعدتا فردی که لیسانس ادبیات میگیره تو جایی مثل ایران نمیتونه سطح درآمدی خیلی بالایی داشته باشه به نسبت خیلی مهندسین و موکلین و پزشکان - که البته همین به نظر من خیلی دردناکه -.
۶- افرادی با سطح تحصیلات بالاتر، شاید بتونن یه کار معمولی را با کیفیت بهتری انجام بدن و در عوض هم توقع حقوق بیشتری رو داشته باشن، ولی هدف از تحصیل خلق و رشد است. بنابراین یکی از بهترین کارهایی که این افراد میتونن انجام بدن کارآفرینی است که هم استعدادها و توانایی های خودشون رو ازش استفاده میکنند و هم با ایده های خوب و پخته میتونن آینده مالی و شغلی خودشون رو هم تامین کنند. به نظر خود من کارآفرینی به عهده ی نخبگان جامعه است و اگر فرای همه ی این چیزایی که به ذهن من رسیده مسایل و مشکلات دیگه ای وجود داره که بخشی اش به دولت و ناکارآمدی هاش تو این زمینه بر میگرده، بخش دیگه اش هم به خاطر خودخواهی و ضعف تحصیل کرده های ماست.
6 comments:
جالب بود !
استفاده کردیم !؛
:)
:-? دنبال کار میگردی؟! :D:D
بند یک به هیچ عنوان اخلاق ایرانی نیس، همه دنیا دنبال رشته با دردسر کمتر و در آمد بیشتر هستند.
بند دوم، بسته به ماهیت کار می شه در این مورد حرف زد، کارهایی که ماهیت اجرائی بیشتری دارند، به مدارک متوسط و تجربیات بالاتری نیازمندند. در سیستم دولتی ایران به هیچ عنوان کارایی شما مهم نیس، بلکه هماهنگی و همراهی شما مقدم است که در بعضی مواقع متناقض با آموخته هایتان خواهد بود.
فعلا باید برم
گودلاک.این به اون فکت در
یه مشکل اینجاست که کسانی که مدرک بالاتری میگیرن، همه چیز رو با سیستم دولتی میسنجند و چون اونجا هر چی مدرکت بهتر باشه، فارغ از کاری که بلدی یا بلد نیستی، بهت حقوق بیشتر میدن، افراد انتظار حقوق مناسب رو دارن همیشه
مشکل دیگه ای که در مورد مثلا لیسانس ادبیات گفتی اینه که به نظر من کسی که میره واسه خوندن ادبیات، یا عشق فوق العاده ای به ادبیات داره، پس خودش دوست داشته و رفته این رشته رو خونده. پس بعدا نباید بناله از وضعیت حقوق و کار و ... کسی هم که مجبور شده بره ادبیات بخونه، بازم خودش انتخاب کرده این رشته ی بی پول رو. پس بازم خودش مقصره و نباید بناله
یه نکته ی دیگه ای هم که افراد در سطوح پایین تر علمی و تحصیلی به بالاتری هاشون میگن و همیشه من رو میسوزونه اینه که مثلا کسی که مسافرکشی میکنه و سوادی هم نداره، وقتی میفهمه که امثال ما، هر روز صبح زیر باد کولر، میشینیم و مشغول کار با کامپیوتر میشیم و درآمدمون شاید بهتر از اونا باشه (البته یه کم!)، حسرت میخوره و فحش میده که ببین اینا چه راحت پول در میارن! اما این رو نمیبینه که اون روزی و اون سنّی که خودش داشته علافی میکرده و ول میگشته و خوش میگذرونده، ما داشتیم به خودمون فشار میاوردیم و از خوشی زده بودیم و داشتیم درس میخوندیم. حالا هم همونطور که اون از بدنش به یه نحوی برای کار استفاده میکنه، ما هم داریم از چشم و مغزمون کار میکشیم. پس باز هم نه اون شخص حق داره بناله از درآمدش و کارش و نه ما
در آخر هم ممنون از تبریکت.امیدوارم همیشه موفق و شاد باشی
و البته مثل اینکه باید بهت تبریک هم میگفتم. تبریک میگم. امیدوارم همیشه شاد باشی
به حمیدرضا:
خیلی ممنون از تبریک
:)
Post a Comment