19 July 2009

حس های بد

- فکرش را که میکنم، میبینم که من واقعا در بعضی جنبه ها حسودم!
از اینکه کسی را بیشتر از من دوست داشته باشند حسودی ام میشود.
از اینکه دوستم با دوست دیگری وقتش را بیشتر بگذراند حسودی ام میشود.
و از خیلی چیزهای دیگر که شاید حسادت های عجیب و غریبی باشد.

- آدم در آن لحظاتی که فکر میکند روزهای شیرین زندگی به سمت او هجوم آورده اند، نمیداند که مست این شیرینی شده است و این مستی از خیلی اتفاقات دیگری که تلخی اش به همین نزدیکی هاست غافلش کرده است. شاید به همین دلیل است که تلخی های بعد از شیرینی تلخ ترند!

- به نسبت سن و سالم زیاده از حد مرگ نزدیکان دیده ام.
میترسم از بیشترش.
جدا میترسم.
و وحشتناک ترین قسمتش این است که حس میکنم دارد نزدیک میشود...
دیوانه ام جدا!

4 comments:

پژمان said...

حسادت وجود داره! معمولا هم دست خود آدم نیست، یه حسه! مهم اینه که این حسادت باعث عمل اشتباه و بد نشه یعنی میشه گفت که تا حسادت نمود بیرونی نداشته باشه اصلا بد نیست!

راوی said...

یک: اتفاقا اگر یه‌چیزی رو زیادی تجربه کردی، باید فکر کنی که احتمال رخ دادش همین‌طوری داره کم می‌شه البته این در شرایط طبیعی درسته. فعلا که ظاهرا روزگار به‌هم ریخته. اما در هرحال امیدوارم این برای تو درست باشه.
دو: حسودی خیلی چیزه بدیه. من یه‌وقت‌هایی به این‌که این‌قققدر حسودیم می‌شه و بقیه به اندازه‌ی من حسودی نمی‌کنن هم حسودیم می‌شه....(به‌قول دکتر این «خودمتشابهه» :D)

آنیما said...

منم حسود بودم بنابراین کاملا حستو می فهمم.کنترلش کن

ع.نوید said...

سلام ریحان

حسودی که نه ! اما غبطه خوردن در خوبی ها خیلی هم بد نیست

گریه نکن ....