02 September 2013

New obsession

آدم تمام کردن کارها و پایبندی به علائقم نیستم.
هر زمانی میرم دنبال یه چیزی و تا تهش (مسلما ته آبجکتیوش منظورمه) که رفتم دیگه برام تموم میشه.
برای خونه ی جدیدمون دلم خیلی درخت میخواست، ولی مصنوعیشو!
تو خودم نمی دیدم زندگی یه موجودیت دیگه ای دستم باشه.
ولی نمیدونم چی شد که یهویی دیدم یه گدون یوکا تو خونمونه :)
علیرضا پیشنهاد خریدشو داد و خوب منم محو ابهتش شدم و خلاصه جو گرفتتم!
الان چون وقتی هست دارمش و خیلی دوسش دارم.
یه حس مادرانه تو وجود بیدار کرد که موتیویتم کرد برم گل و گیاه های دیگه رو هم امتحان کنم.
الانم مامان یه سری موجودات زنده ی سبزم که خیلی دوسشون دارم.
یه جورایی شریک تنهایی هام شدن.

عکس نوشت: اینجا توی اینستاگرامم هستن.

0 comments: