27 December 2010

ادامه ی این روزها

در ادامه ی این روزها،
باید بگویم که پژی عزیزم را جرثقیل برد!
خدا شاهد است من تا به حال نذاشته بودم پژی یه شب بیرون از خونه بمونه. نشون به اون نشون که ۴شنبه بردنش و من تا شنبه بعد از ظهر نتونستم بگیرمش.
درد دندانم خوب است. هر چند گفتن و نگفتنش در اینجا اهمیت ندارد!
یک پایم دکتر است!
امروز یک جا و چند روز بعد یک جای دیگر و چند روز بعدش هم یک جای دیگر!
دیگر امید خاصی ندارم.
بی امیدی کم درد تر است.

0 comments: