16 April 2009

خوبی چه بدی داشت که یک بار نکردی

نمیدانم.
نمیدانم که چرا بد بودن ساده تر از خوب بودن است.
مگه نه اینکه فطرت انسان خواهان همه ی خوبی هاست و خوب بودن با فطرت آدمی سازگارتر است؟
واقعا بدی چه خوبی ای دارد که خوبی ندارد تا انسان بیشتر خواهان و متمایل به آن باشد؟
شاید هم فطرت انسان خواهان آن احساس خوشایندی است که پس از انجام خوبی به آدم دست می دهد، که حتما لذت بدی در برابر آن هیچ به حساب می آید.

5 comments:

امیررضا said...

من دو تا تیوری براش دارم:
۱- انتروپی: تمایل به بی نظمی بیشتر در وجود طبیعت (از جمله انسان) نهادینه شده است.

۲- در واقع بد بودن ساده تر نیست. اما خیلی از بدی‌ها، تنها زیاده روی در لذت ها هستند. و چون انسان ها اصولا اراده ضعیفی دارند راحت به آن دچار می شوند.

کپی رایت ۲۰۰۹

نصیبه said...

به نظر من آدم خوبی کنه, عالیه...اصلا مخصوصا اگه طرف مقابلش عزیز باشه یه عالمه...تازشم زندگی اینه ی رفتارهای خودمونه

بدصدا23 said...

اینجا رو داری میبندی؟ چرا آپ نمیکنی بانوی آبهای خیلی خروشان؟!
خوب اینکه همه خوب نیستن یا بدها خیلی بد بدی میکنن دلیل خوبی برای توقف زندگی عادی ماها نیست. هست به نظرت؟ تازه باید سعی کنیم بهتر هم بشیم هی. این سخت تره.

hannan said...

han hala ke hame ro hack kardi dige chi migi?
up kon dige!

age up nakoni hacket mikonam khodam up mikonama :D:D

Amir said...

نویسنده قصد به روز رسانی ندارد آیا چرا؟