16 April 2009

اشتباهی

گاهی اوقات فکر میکنم که من واقعا اشتباهی شده ام.
اشتباهی اینجا هستم.
شاید راهم را درست انتخاب نکرده ام.
به جای اینکه الان مجبور باشم زندگی ام رو صرف درس خوندن، که بعد از اتو کشیدن چندش آورترین کاری است که در دنیا میتوانم نام ببرم بکنم، می توانستم خیلی کارهای دیگری انجام دهم.
یشتر از همه دلم میخواهد جواهر ساز باشم.
عشق من است!
صبح ها ساعت ۱۰-۱۱ از خواب پاشی، یه کم ول بگردی، از اطراف ایده بگیری و بعد بری دیزاین کنی!
یه عده هم هستند که پول از پاروشون بالا میره و میان دیزاینت رو میبینن و میپسندن.
یه کار بدون استرس، بدون دغدغه ی فکری، با یه در آمد خوب.
مثل آدم زندگی میکنی.
پولدار میشی.
بعد یه مقداریش رو صرف امور خیریه میکنی.
هم این دنیا زندگی تو کردی، هم یه جورایی واسه اون دنیات یه کارایی کردی.
چیه آخه بشینی ایکس-کویری و معماری نرم افزار بخونی؟
باز اگه وایرلس و آپتیمیزیشن بود یه چیزی. آدم افسوس نمیخورد.
باید به فکر تغییر بود!

4 comments:

b said...

javaher sazi ye sarmaye gholmbe avaliye mikhad. age dary hanoz dir nashodeha. vali man fekr mikonam bishtar az ro khastegi ino migi. to kheyli bahoshi va to har kary mitony khalaghiyat eejad koni

A.Zed said...

:(

این افسوس ها همیشه هست
حتی وقتی می رفتی دیزاینر میشدی

تازه دیزاین اون شغلی که تو فکرت داری نیست
:-|

بدصدا23 said...

همیشه همینه. برای به دست آوردن هر چیز باید هزینه کرد. گاهی هزینه یه آرزو سنگین میشه. به قیمت چند تا رویای دیگه. گاهی هم هزینه زندگی با جماعت به قیمت آرزوهامون میشه.
باید سبک سنگین کرد و انتخاب.
تغییر کار سختیه. ولیکن بیشتر اوقات " بر شیرین دارد".

Amir said...

خوب، همیشه راه برای تغییر هست، فقط باید هزینه اش رو هم بپردازی

تازه، البته جواهر سازی رو نمی دونم، اما کلا دیزاین و کارهای هنری که به ذوق و سلیقه و خلاقیت مربوط میشن رو میشه در کنار کارهای دیگه ادامه داد، هر چند که ممکنه پیگیری و تمرکز در اون رشته خاص نتیجه بهتری بده اما به هر حال شدنیه!؛

احیانا موعد پروژه و امتحان یا یه همچین چیزایی نیست؟ چون اینجور موقع ها آدم بیشتر همچین فکرهایی می کنه، البته به قول احمد، افسوس ها همیشه هست، کلا انسان اینجوریه، همیشه نداشته ها رو طلب می کنه